- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۳
- بازدید: ۹۳۶
- شماره مطلب: ۳۵۲۹
-
چاپ
در سوگ پسر
نشسته مادری در خانه در سوگ پسر گرید
یتیمی در کنار او ز فقدان پدر گرید
به یثرب شمع هجران را زند پر همچو پروانه
به یاد شمع رخسار پسر شب تا سحر گرید
شده گنجینهی عشق و وفا خالی ز گوهرها
به گنجینه صدف گویا ز هجران گهر گرید
به عون و فضل و بر جعفر به عباس هنرپرور
به سینهپرور زهرا حسین خونجگر گرید
گهی در خانه چون زهرا کند بزم عزا بر پا
گهی در بیتالاحزانش نشسته دیده تر گرید
بقیع غم فزا گردد مکان کوکب عصمت
نه تنها بر قمر بر ماتم شمس و قمر گرید
زنان اهل یثرب را مخاطب میکند گاهی
دل هر کس شود از درد غصه شعلهور گرید
مخوانیدم دگر امّالبنین ای خواهران من
که اُمّ بیبنین را کرده دوران دربدر گرید
ندارد چاره در دنیا کنیز خانهی زهرا
جز اینکه سوزد و سازد ز دل گیرد شرر گرید
اگر شب تا سحر گریم مرا جای مذمت نیست
که هر کس بشنود از کربلا چون من خبر گرید
فدای دستها و چشم مجروحش شود مادر
که زینب گوید هر آن غصهی آن باهنر گرید
سیه روزم نموده آن چنان این چرخ بازیگر
که دشمن هم به حالم چون کند بر من گذر گرید
خزان زودرس زد گلشنم را وقت گل دادن
چو من هر کس نچید از نخل عمر خود ثمر گرید
«تقایی» در غم امّالبنین کن ناله و شیون
که بر احوال فرزندش امام منتظر گرید
در سوگ پسر
نشسته مادری در خانه در سوگ پسر گرید
یتیمی در کنار او ز فقدان پدر گرید
به یثرب شمع هجران را زند پر همچو پروانه
به یاد شمع رخسار پسر شب تا سحر گرید
شده گنجینهی عشق و وفا خالی ز گوهرها
به گنجینه صدف گویا ز هجران گهر گرید
به عون و فضل و بر جعفر به عباس هنرپرور
به سینهپرور زهرا حسین خونجگر گرید
گهی در خانه چون زهرا کند بزم عزا بر پا
گهی در بیتالاحزانش نشسته دیده تر گرید
بقیع غم فزا گردد مکان کوکب عصمت
نه تنها بر قمر بر ماتم شمس و قمر گرید
زنان اهل یثرب را مخاطب میکند گاهی
دل هر کس شود از درد غصه شعلهور گرید
مخوانیدم دگر امّالبنین ای خواهران من
که اُمّ بیبنین را کرده دوران دربدر گرید
ندارد چاره در دنیا کنیز خانهی زهرا
جز اینکه سوزد و سازد ز دل گیرد شرر گرید
اگر شب تا سحر گریم مرا جای مذمت نیست
که هر کس بشنود از کربلا چون من خبر گرید
فدای دستها و چشم مجروحش شود مادر
که زینب گوید هر آن غصهی آن باهنر گرید
سیه روزم نموده آن چنان این چرخ بازیگر
که دشمن هم به حالم چون کند بر من گذر گرید
خزان زودرس زد گلشنم را وقت گل دادن
چو من هر کس نچید از نخل عمر خود ثمر گرید
«تقایی» در غم امّالبنین کن ناله و شیون
که بر احوال فرزندش امام منتظر گرید