- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
- بازدید: ۲۵۵۴
- شماره مطلب: ۳۵۱۰
-
چاپ
روی بال عرش
السّلام ای مادر ایثار یا امّالبنین
بانوی عطر و گل و گلزار یا امّالبنین
این تو بودی آمدی در کوی عشق ایزدی
پا به پای حیدر کرّار یا امّالبنین
بر شقایقهای باغ فاطمه خدمتگزار
بر علی مرتضی غمخوار یا امّالبنین
تا که بنشیند غبار پای تو بر چهرهام
بار دیگر یک قدم بردار یا امّالبنین
میشود همچون زمین ای پاکتر از آفتاب
آسمان از نور تو سرشار یا امّالبنین
پا گذارم روی بال عرش ای بانوی نور
گر شوم قبر تو را زوّار یا امّالبنین
تا دعا رنگ اجابت را بگیرد لحظهای
در حریم ما قدم بگذار یا امّالبنین
داشتی هر شب میان اشک و آه و زمزمه
در عبادت دیدهی بیدار یا امّالبنین
آمدم با صد امید ای آنکه نام اطهرت
میگشاید صد گره از کار یا امّالبنین
دیدهام از ماتمت گردید لبریز از سرشک
قلبم از داغ تو شد خونبار یا امّالبنین
از فراق لالههای پرپر کربوبلا
داشتی خون اشک بر رخسار یا امّالبنین
شعله شعله تا بسوزیم از غم جانسوز تو
داغ خود بر قلب ما بسپار یا امّالبنین
شام «تاری» دارم از بار گنه، لطفی نما
تا برون آیم ز شام تار یا امّالبنین
-
راه عشق
راه عشق است این و راه ساده نیست
برنخیزد هرکسی آماده نیست
جادهای گلگونتر از دلهای پاک
مرکبی جز عشق در این جاده نیست
-
تکاپوی بهشت
من میروم اما به تکاپوی بهشت
با جان و دلی معطر از بوی بهشت
هم کرب و بلا بهشت و هم شهر نجف
یعنی ز بهشت میروم سوی بهشت
-
بهشت عشق
دل تشنه لب چشمۀ جوشان ولاست
جان در طلب روضۀ رضوان خداست
یک سمت بهشت نور شد شهر نجف
یک سمت بهشت عشق هم کرب و بلاست
-
مروۀ عشق
از مروۀ عشق در صفا خواهم رفت
لب تشنه پی آب بقا خواهم رفت
با اذن علی که اولین خورشید است
از شهر نجف به کربلا خواهم رفت
روی بال عرش
السّلام ای مادر ایثار یا امّالبنین
بانوی عطر و گل و گلزار یا امّالبنین
این تو بودی آمدی در کوی عشق ایزدی
پا به پای حیدر کرّار یا امّالبنین
بر شقایقهای باغ فاطمه خدمتگزار
بر علی مرتضی غمخوار یا امّالبنین
تا که بنشیند غبار پای تو بر چهرهام
بار دیگر یک قدم بردار یا امّالبنین
میشود همچون زمین ای پاکتر از آفتاب
آسمان از نور تو سرشار یا امّالبنین
پا گذارم روی بال عرش ای بانوی نور
گر شوم قبر تو را زوّار یا امّالبنین
تا دعا رنگ اجابت را بگیرد لحظهای
در حریم ما قدم بگذار یا امّالبنین
داشتی هر شب میان اشک و آه و زمزمه
در عبادت دیدهی بیدار یا امّالبنین
آمدم با صد امید ای آنکه نام اطهرت
میگشاید صد گره از کار یا امّالبنین
دیدهام از ماتمت گردید لبریز از سرشک
قلبم از داغ تو شد خونبار یا امّالبنین
از فراق لالههای پرپر کربوبلا
داشتی خون اشک بر رخسار یا امّالبنین
شعله شعله تا بسوزیم از غم جانسوز تو
داغ خود بر قلب ما بسپار یا امّالبنین
شام «تاری» دارم از بار گنه، لطفی نما
تا برون آیم ز شام تار یا امّالبنین