- تاریخ انتشار: ۱۳۹۱/۰۹/۲۹
- بازدید: ۳۱۰۸
- شماره مطلب: ۳۵
-
چاپ
بی بال و پر...
میل پریدن هست امّا بال و پر نه
هر آنچه میخواهی بگو اما بپر نه
حالا که بعد از چند روزی پیش مایی
دیگر به جان عمهام حرف سفر نه
یا نه اگر میل سفر داری دوباره
باشد برو؛ اما بدون همسفر نه
با این کبودیهای زیر چشمهایم
خیلی شبیه مادرت هستم مگر نه؟
از گیسوان خاکیم تا که ببافی
یک چیزهایی مانده اما آن قدر نه!
دیشب که گیسویم به دست باد افتاد
گفتم بکش، باشد، ولی از پشت سر نه
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
بی بال و پر...
میل پریدن هست امّا بال و پر نه
هر آنچه میخواهی بگو اما بپر نه
حالا که بعد از چند روزی پیش مایی
دیگر به جان عمهام حرف سفر نه
یا نه اگر میل سفر داری دوباره
باشد برو؛ اما بدون همسفر نه
با این کبودیهای زیر چشمهایم
خیلی شبیه مادرت هستم مگر نه؟
از گیسوان خاکیم تا که ببافی
یک چیزهایی مانده اما آن قدر نه!
دیشب که گیسویم به دست باد افتاد
گفتم بکش، باشد، ولی از پشت سر نه
در غم فراقت بی بال و پر گشته ایم