- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۴۰۰
- شماره مطلب: ۳۴۸۸
-
چاپ
عروس هل اتی
گل نورالهدی امّالبنین است
عروس هل اتی امّالبنین است
همایون بانوی آئین عصمت
شرف را رو نما امّالبنین است
کسی که همچو زهره میدرخشد
در آفاق حیا امّالبنین است
خدیجه صولتی که چادرش بود
حریر والضحی امّالبنین است
دل آگاهی که همچون ماه کرده
به خورشید اقتدا امّالبنین است
قیامت قامت سجادهی نور
به محراب ولا امّالبنین است
انیس خلوت قطب ولایت
پس از خیرالنسا امّالبنین است
کسی که ذکر جانبخش لبش بود
سرود انما امّالبنین است
به راه اهلبیت آنکس که بنهاد
قدم بیادعا امّالبنین است
کسی که حق ذیالقربای حق را
ز جان کرده ادا امّالبنین است
کسی که بوسه باران کرد از مهر
جمال مجتبی امّالبنین است
کسی که با حسین گل جبین داشت
محبت تا خدا امّالبنین است
کسی که زینب و کلثوم را داد
به روی دیده جا امّالبنین است
کسی که لحظهای از عزت حق
نشد هرگز جدا امّالبنین است
حقیقت این و غیر از این نباشد
دل حق آشنا امّالبنین است
زنی که چار شیر شرزه آورد
برای مرتضی امّالبنین است
کسی که حق به او از مرحمت کرد
ابوفاضل عطا امّالبنین است
ادبآموز پرچمدار عزّت
سرآغاز وفا امّالبنین است
کسی که ابروی عباس او بود
شهاب شب زدا امّالبنین است
سخاوت پروری که همچو دریا
دلش بیانتها امّالبنین است
کسی که خانهی خورشیدیش بود
پر از نور دعا امّالبنین است
مقرب بانوی پاکیزه دامن
به درگاه خدا امّالبنین است
کسی که قدر او مجهول مانده
چنان روح بقا امّالبنین است
سخن در پرده گفتن کفر محض است
دلم را مقتدا امّالبنین است
کسی که پنجهی نورانی اوست
مرا مشکلگشا امّالبنین است
کسی که هر کسی رو سوی او کرد
شود حاجت روا امّالبنین است
سحاب گوهر افشان عطوفت
ز داغ لالهها امّالبنین است
همان بانو که آتش زد به جانش
حدیث کربلا امّالبنین است
همان بانو که نخل سبز قدش
شد از ماتم دو تا امّالبنین است
همان که شعر پر شور دلش داشت
پیام نینوا امّالبنین است
همان بانو که زینب تسلیت گفت
به او بعد از ثنا امّالبنین است
-
عشق حق
فرمود نبی: علی ولی الله است
خورشید ولایت و دلیل راه است
زهرا است دل من و حسن دلبندم
عشق است حسین و عشق حق دلخواه است
-
سلاح دعا
فرماندۀ جنگ، مصطفی بود آن روز
سردار سپاه، مرتضی بود آن روز
لشگر حسنین و فاطمه پشتیبان
در عرصه، سلاحشان دعا بود آن روز
-
آیات چو آفتاب
آیات چو آفتاب، از خاور نور
نازل شده بر سینۀ پیغمبر نور
ابناء و نساء و انفس اقدس حق
یعنی حسنین و علی و کوثر نور
-
بی یار
تنها نه کسی تو را هماورد نبود
یک مرد نبرد، یار و همدرد نبود
آن شب که زنی کرد حمایت از تو
در کوفه به حقّ حق که یک مرد نبود
عروس هل اتی
گل نورالهدی امّالبنین است
عروس هل اتی امّالبنین است
همایون بانوی آئین عصمت
شرف را رو نما امّالبنین است
کسی که همچو زهره میدرخشد
در آفاق حیا امّالبنین است
خدیجه صولتی که چادرش بود
حریر والضحی امّالبنین است
دل آگاهی که همچون ماه کرده
به خورشید اقتدا امّالبنین است
قیامت قامت سجادهی نور
به محراب ولا امّالبنین است
انیس خلوت قطب ولایت
پس از خیرالنسا امّالبنین است
کسی که ذکر جانبخش لبش بود
سرود انما امّالبنین است
به راه اهلبیت آنکس که بنهاد
قدم بیادعا امّالبنین است
کسی که حق ذیالقربای حق را
ز جان کرده ادا امّالبنین است
کسی که بوسه باران کرد از مهر
جمال مجتبی امّالبنین است
کسی که با حسین گل جبین داشت
محبت تا خدا امّالبنین است
کسی که زینب و کلثوم را داد
به روی دیده جا امّالبنین است
کسی که لحظهای از عزت حق
نشد هرگز جدا امّالبنین است
حقیقت این و غیر از این نباشد
دل حق آشنا امّالبنین است
زنی که چار شیر شرزه آورد
برای مرتضی امّالبنین است
کسی که حق به او از مرحمت کرد
ابوفاضل عطا امّالبنین است
ادبآموز پرچمدار عزّت
سرآغاز وفا امّالبنین است
کسی که ابروی عباس او بود
شهاب شب زدا امّالبنین است
سخاوت پروری که همچو دریا
دلش بیانتها امّالبنین است
کسی که خانهی خورشیدیش بود
پر از نور دعا امّالبنین است
مقرب بانوی پاکیزه دامن
به درگاه خدا امّالبنین است
کسی که قدر او مجهول مانده
چنان روح بقا امّالبنین است
سخن در پرده گفتن کفر محض است
دلم را مقتدا امّالبنین است
کسی که پنجهی نورانی اوست
مرا مشکلگشا امّالبنین است
کسی که هر کسی رو سوی او کرد
شود حاجت روا امّالبنین است
سحاب گوهر افشان عطوفت
ز داغ لالهها امّالبنین است
همان بانو که آتش زد به جانش
حدیث کربلا امّالبنین است
همان بانو که نخل سبز قدش
شد از ماتم دو تا امّالبنین است
همان که شعر پر شور دلش داشت
پیام نینوا امّالبنین است
همان بانو که زینب تسلیت گفت
به او بعد از ثنا امّالبنین است