- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۳۷۸
- شماره مطلب: ۳۴۸۷
-
چاپ
ام ادب
ای فلک یک مه و سپهر سه اختر
شیر خدا را خجسته همدم و همسر
فاطمه دوم بهشت ولایت
یار علی، نایب بتول مطهّر
یوسف زهرا توجهش به تو بانو
زینب کبری تو را صدا زده مادر
امّ بنین، مام شیر شیر خداوند
ام ادب، آفتاب خانهی حیدر
خوانده کنیز عزیز فاطمه خود را
ای به ادب از همه زنان جهان سر
برده به میراث از تو عشق و ادب را
حضرت عباس در حضور برادر
کرده نثار قدوم یوسف زهرا
چار گل سرخ و چار لالهی پرپر
از همگان برترند خیل شهیدان
رتبهی عباس توست زان همه برتر
نیست عجب گر که با زیارت زهرا
گردد اجر زیارت تو برابر
رویت مانند آفتاب درخشان
بختت بالاتر از سپهر مدوّر
غبطه به عباس تو برند شهیدان
با همه قدر و جلال در صف محشر
زائر باب البقیع توست دل ما
ای نفس جان به تربت تو معطّر
روی ارادت نهادهایم بر آن خاک
حاجت دائم گرفتهایم از آن در
روز وفات تو گشته شهر مدینه
محفل اندوه و اشک و ناله سراسر
کاش که بودند چار دسته گل تو
تا که زنند از غمت به سینه و بر سر
حیف نه عباس داشتی و نه عثمان
آه نه عون تو با تو بود نه جعفر
آب شدی در فراق یوسف زهرا
گر چه تو را بود داغهای مکرر
دوست نه تنها گریست بر تو که میزد
بر دل دشمن شرار آه تو آذر
در کف عباس توست حاجت کونین
گر چه جدا شد ورا دو دست ز پیکر
دست جدا گشت و دیده شد هدف تیر
نیزه به سینه، عمود آهن بر سر
بر تو و عباس تو سلام هماره
ای پدر و مادرم فدای تو مادر
گر بگذارند دشمنان تو «میثم»
گیرد چون جان خود مزار تو در بر
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
ام ادب
ای فلک یک مه و سپهر سه اختر
شیر خدا را خجسته همدم و همسر
فاطمه دوم بهشت ولایت
یار علی، نایب بتول مطهّر
یوسف زهرا توجهش به تو بانو
زینب کبری تو را صدا زده مادر
امّ بنین، مام شیر شیر خداوند
ام ادب، آفتاب خانهی حیدر
خوانده کنیز عزیز فاطمه خود را
ای به ادب از همه زنان جهان سر
برده به میراث از تو عشق و ادب را
حضرت عباس در حضور برادر
کرده نثار قدوم یوسف زهرا
چار گل سرخ و چار لالهی پرپر
از همگان برترند خیل شهیدان
رتبهی عباس توست زان همه برتر
نیست عجب گر که با زیارت زهرا
گردد اجر زیارت تو برابر
رویت مانند آفتاب درخشان
بختت بالاتر از سپهر مدوّر
غبطه به عباس تو برند شهیدان
با همه قدر و جلال در صف محشر
زائر باب البقیع توست دل ما
ای نفس جان به تربت تو معطّر
روی ارادت نهادهایم بر آن خاک
حاجت دائم گرفتهایم از آن در
روز وفات تو گشته شهر مدینه
محفل اندوه و اشک و ناله سراسر
کاش که بودند چار دسته گل تو
تا که زنند از غمت به سینه و بر سر
حیف نه عباس داشتی و نه عثمان
آه نه عون تو با تو بود نه جعفر
آب شدی در فراق یوسف زهرا
گر چه تو را بود داغهای مکرر
دوست نه تنها گریست بر تو که میزد
بر دل دشمن شرار آه تو آذر
در کف عباس توست حاجت کونین
گر چه جدا شد ورا دو دست ز پیکر
دست جدا گشت و دیده شد هدف تیر
نیزه به سینه، عمود آهن بر سر
بر تو و عباس تو سلام هماره
ای پدر و مادرم فدای تو مادر
گر بگذارند دشمنان تو «میثم»
گیرد چون جان خود مزار تو در بر