- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۳
- بازدید: ۳۳۸۵
- شماره مطلب: ۳۴۵۳
-
چاپ
تنور خولی
به تاخت میرود و از خزان خبر دارد
به تاخت میرود انگار بار سر دارد
گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است
و پای مرکب او را ببین که پر دارد
تمام شادی دنیاست در دلش انگار
میان کیسهی خود تکههای زر دارد
مسیر کوفه و یک خانهی او تنوری داغ
تنور خانهی او روضهاش خطر دارد
دعا کنیم که زهرا ندیده باشد و بعد
کسی بیاید و درب از تنور بردارد
-
تأخیر
دنیا تو را به لحظۀ تقدیر میکشید
انگار خط به آیۀ تطهیر میکشید
زیباترین و زشتترین شکل را خدا
در صحنهای عجیب به تصویر میکشید
-
تن به تن
لب تشنه میشوی تو و ای وای مادرت
بیتاب میشوی تو و بیخواب خواهرت
اینجا برای حلق تو یک قطره آب نیست
پس زودتر برو به سوی حوض کوثرت
-
سپر
سینهات از دل گودال خبر میگیرد
دارد از گردش شمشیر اثر میگیرد
آسمان سینۀ گودال و پرستو هم تو
سمت خورشید دلت یکدفعه پر میگیرد
تنور خولی
به تاخت میرود و از خزان خبر دارد
به تاخت میرود انگار بار سر دارد
گمان کنم که ز نعش پرنده آمده است
و پای مرکب او را ببین که پر دارد
تمام شادی دنیاست در دلش انگار
میان کیسهی خود تکههای زر دارد
مسیر کوفه و یک خانهی او تنوری داغ
تنور خانهی او روضهاش خطر دارد
دعا کنیم که زهرا ندیده باشد و بعد
کسی بیاید و درب از تنور بردارد