مشخصات شعر

یا بنّی

ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ

دورت بگردد مادرت زهرا بُنَیَّ

 

من که وصیت کرده بودم با تو باشد

هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ

 

باور نمی‌کردم تو را اینجا ببینم

کنج تنور خانه‌ی اینها بُنَیَّ

 

هر قدر هم خاکستری باشد دوباره

من می‌شناسم گیسوانت را بُنَیَّ

 

با گوشه‌ی این چادر خاکی بشویم

خون لبت را با نوای یا بُنَیَّ

 

آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند

ای کشته‌ی افتاده در صحرا بُنَیَّ

 

شیب‌الخضیبت را بنازم ای عزیزم

با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ

 

آبت ندادند و به حرفت خنده کردند

گفتی؟ که باشد مادرت زهرا بُنَیَّ

 

گفتی زن خولی برایت گریه کرده

حتی به او هم می‌کنم اعطا بُنَیَّ

یا بنّی

ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ

دورت بگردد مادرت زهرا بُنَیَّ

 

من که وصیت کرده بودم با تو باشد

هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ

 

باور نمی‌کردم تو را اینجا ببینم

کنج تنور خانه‌ی اینها بُنَیَّ

 

هر قدر هم خاکستری باشد دوباره

من می‌شناسم گیسوانت را بُنَیَّ

 

با گوشه‌ی این چادر خاکی بشویم

خون لبت را با نوای یا بُنَیَّ

 

آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند

ای کشته‌ی افتاده در صحرا بُنَیَّ

 

شیب‌الخضیبت را بنازم ای عزیزم

با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ

 

آبت ندادند و به حرفت خنده کردند

گفتی؟ که باشد مادرت زهرا بُنَیَّ

 

گفتی زن خولی برایت گریه کرده

حتی به او هم می‌کنم اعطا بُنَیَّ

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×