- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۷
- بازدید: ۱۱۱۳
- شماره مطلب: ۳۴۴۲
-
چاپ
وداع
انگار کسی در نظرت غیرخدا نیست
این مرحله را غیر امامالشهدا نیست
آئینهتر از روی تو خورشید ندیده
این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست
آرام دلم خیمه به هم ریخته بیتو
برگرد که بعد از تو مرا غیر بلا نیست
با این همه لشگر چه کنی ای گل زهرا
این دشت بهجز نیزه و شمشیر بلا نیست
ای یوسفم از غارت این گرگصفتها
جز پیرهن کهنه تو را چارهگشا نیست
دستی به دلم گر بنهی زنده بمانم
ورنه پس از این چاره بهجز مرگ مرا نیست
هر چند که دل دادهای ای ماه به رفتن
والله که جز ماندن تو حاجت ما نیست
تا بر سر معجر ننهم دست اسیری
کار تو برایم بهجز از دست دعا نیست
از غارت خیمه به دلم شور عجیبی است
سجاد اگر هست علمدار وفا نیست
ای کاش که انگشتر تو زود درآید
در سنّت غارتگر انگشت، حیا نیست
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
وداع
انگار کسی در نظرت غیرخدا نیست
این مرحله را غیر امامالشهدا نیست
آئینهتر از روی تو خورشید ندیده
این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست
آرام دلم خیمه به هم ریخته بیتو
برگرد که بعد از تو مرا غیر بلا نیست
با این همه لشگر چه کنی ای گل زهرا
این دشت بهجز نیزه و شمشیر بلا نیست
ای یوسفم از غارت این گرگصفتها
جز پیرهن کهنه تو را چارهگشا نیست
دستی به دلم گر بنهی زنده بمانم
ورنه پس از این چاره بهجز مرگ مرا نیست
هر چند که دل دادهای ای ماه به رفتن
والله که جز ماندن تو حاجت ما نیست
تا بر سر معجر ننهم دست اسیری
کار تو برایم بهجز از دست دعا نیست
از غارت خیمه به دلم شور عجیبی است
سجاد اگر هست علمدار وفا نیست
ای کاش که انگشتر تو زود درآید
در سنّت غارتگر انگشت، حیا نیست