- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۴
- بازدید: ۳۶۹۷۹
- شماره مطلب: ۳۴۲۸
-
چاپ
علیاکبرها
ای تجلّی صفات همۀ برترها
چقدر سخت بود رفتن پیغمبرها
قد من خم شده تا خوش قد و بالا شدهای
چون که عشق پدران نیست کم از مادرها
پسرم! میروی امّا پدری هم داری
نظری گاه بینداز به پشت سرها
سر راهت پسرم تا در آن خیمه برو
شاید آرام بگیرند کمی خواهرها
بهتر این است که بالای سر اسماعیل
همه باشند و نباشند فقط هاجرها
مادرت نیست، اگر مادر سقا هم نیست
عمّهات هست به جای همۀ مادرها
حال که آب ندارند برای لب تو
بهتر این است که غارت شود انگشترها
زودتر از همه آماده شدی، یعنی که:
«آنچنان خسته نگشته است تن لشگرها
آنچنان کهنه نگشته است سمّ مرکبها
آنچنان کند نگشته است لب خنجرها»
چه کنم با تو و این ریخت و پاشی که شده
چه کنم با تو و با بردن این پیکرها
آیهات بخش شده، آینهات پخش شده
علیِاکبر من شد علیِ اکبرها
گیرم از یک طرفی نیز بلندت کردم
بر زمین باز بماند طرف دیگرها
با عبای نبوی کار کمی راحت شد
ورنه سخت است تکان دادن پیغمبرها
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
علیاکبرها
ای تجلّی صفات همۀ برترها
چقدر سخت بود رفتن پیغمبرها
قد من خم شده تا خوش قد و بالا شدهای
چون که عشق پدران نیست کم از مادرها
پسرم! میروی امّا پدری هم داری
نظری گاه بینداز به پشت سرها
سر راهت پسرم تا در آن خیمه برو
شاید آرام بگیرند کمی خواهرها
بهتر این است که بالای سر اسماعیل
همه باشند و نباشند فقط هاجرها
مادرت نیست، اگر مادر سقا هم نیست
عمّهات هست به جای همۀ مادرها
حال که آب ندارند برای لب تو
بهتر این است که غارت شود انگشترها
زودتر از همه آماده شدی، یعنی که:
«آنچنان خسته نگشته است تن لشگرها
آنچنان کهنه نگشته است سمّ مرکبها
آنچنان کند نگشته است لب خنجرها»
چه کنم با تو و این ریخت و پاشی که شده
چه کنم با تو و با بردن این پیکرها
آیهات بخش شده، آینهات پخش شده
علیِاکبر من شد علیِ اکبرها
گیرم از یک طرفی نیز بلندت کردم
بر زمین باز بماند طرف دیگرها
با عبای نبوی کار کمی راحت شد
ورنه سخت است تکان دادن پیغمبرها