- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۱۴
- بازدید: ۱۱۹۴
- شماره مطلب: ۳۲۱۵
-
چاپ
شمع شعلهور
السّلام ای گوهر دریای نور
السّلام ای بحر گوهر زای نور
السّلام ای رهرو نور الهدیٰ
السّلام ای همسر شیر خدا
السّلام ای لؤلؤ بحر شرف
بر سه دُر و یک گهر بودی صدف
السّلام ای بانوی بیت الولا
مادر شیران دشت کربلا
السّلام ای باغبان لالهها
سوگوار کاروان لالهها
ای شکوه صبر یا امّالبنین
وی تو کوه صبر یا امّالبنین
خواندهای خود را کنیز فاطمه
دادهای درس محبّت، بر همه
همسر والا مقام حیدری
بر اباالفضل دلاور مادری
در طواف شمع دین، پروانهای
بانوی آزاده و فرزانهای
بر سر کوی تو رو بنهادهایم
بر تو و عباس تو دل دادهایم
عصمت دادار، یا امّالبنین
اسوۀ ایثار، یا امّالبنین
بعد قتل کشتگان کربلا
غرق گشتی در یم درد و بلا
تا که آمد کاروان کربلا
در مدینه، یا دو صد رنج و بلا
در بقیع، مانند شمع شعلهور
سوختی سر تا به پا، پا تا به سر
«حافظی» در ماتم سلطان دین
ریخت اشک از دیدۀ امّالبنین
-
نوای عشق
آیینۀ حقنمای عشق است حسین
در نای زمان، نوای عشق است حسین
بر فُلک نجات، آن دُر بحر شرف
فرهیخته ناخدای عشق است حسین
-
فُلک نجات
محبوب تمام کائنات است حسین
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
دین نبوی زنده شد از کشتن او
احیاگر ذکر صلوات است حسین
-
دامن بیتالولا
شمع عفّت را تویی فانوس، یا امّالبنین
غیرت الله را تویی ناموس، یا امّالبنین
تا نهادی پا به بیت غیرت الله قطرهوار
وصل گردیدی به اقیانوس، یا امّالبنین
-
گلبن نور
در یم عصمت، دُر نایاب، یا امّالبنین
اسوهی زن، در همه آداب، یا امّالبنین
شد صدف دامان پاک تو، به دریای ولا
از برای چار دُر ناب، یا امّالبنین
شمع شعلهور
السّلام ای گوهر دریای نور
السّلام ای بحر گوهر زای نور
السّلام ای رهرو نور الهدیٰ
السّلام ای همسر شیر خدا
السّلام ای لؤلؤ بحر شرف
بر سه دُر و یک گهر بودی صدف
السّلام ای بانوی بیت الولا
مادر شیران دشت کربلا
السّلام ای باغبان لالهها
سوگوار کاروان لالهها
ای شکوه صبر یا امّالبنین
وی تو کوه صبر یا امّالبنین
خواندهای خود را کنیز فاطمه
دادهای درس محبّت، بر همه
همسر والا مقام حیدری
بر اباالفضل دلاور مادری
در طواف شمع دین، پروانهای
بانوی آزاده و فرزانهای
بر سر کوی تو رو بنهادهایم
بر تو و عباس تو دل دادهایم
عصمت دادار، یا امّالبنین
اسوۀ ایثار، یا امّالبنین
بعد قتل کشتگان کربلا
غرق گشتی در یم درد و بلا
تا که آمد کاروان کربلا
در مدینه، یا دو صد رنج و بلا
در بقیع، مانند شمع شعلهور
سوختی سر تا به پا، پا تا به سر
«حافظی» در ماتم سلطان دین
ریخت اشک از دیدۀ امّالبنین