- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۳
- بازدید: ۲۶۶۳
- شماره مطلب: ۳۱۵۹
-
چاپ
کوه اهلبیت
بس که با خود ماتم از کربوبلا برداشته
بوی غصه کوچههای شام را برداشته
این دو تا تا عرش بالا رفته که گلدسته نیست
زینب است و دستهای بر دعا برداشته
در حقیقت چهرهی آیینهی کربوبلا
با وفور اشکهای خود جلا برداشته
کوچه و محراب و خون تشت را دیده، ولی
چون عمود نیزه را دیدهست تا برداشته
گوییا بر چهرهی زینب زده آن بیحیا
خیزران را وقتی از تشت طلا برداشته
طاقتش دیگر شبیه سالهای پیش نیست
غصههای خویش را از هم جدا برداشته
پهن کرده دور بستر گریهی یک عمر را
کولهباری را که از کربوبلا برداشته
تا همین اندازه میگویم که کوه اهل بیت
چند وقتی میشود با خود عصا برداشته
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
کوه اهلبیت
بس که با خود ماتم از کربوبلا برداشته
بوی غصه کوچههای شام را برداشته
این دو تا تا عرش بالا رفته که گلدسته نیست
زینب است و دستهای بر دعا برداشته
در حقیقت چهرهی آیینهی کربوبلا
با وفور اشکهای خود جلا برداشته
کوچه و محراب و خون تشت را دیده، ولی
چون عمود نیزه را دیدهست تا برداشته
گوییا بر چهرهی زینب زده آن بیحیا
خیزران را وقتی از تشت طلا برداشته
طاقتش دیگر شبیه سالهای پیش نیست
غصههای خویش را از هم جدا برداشته
پهن کرده دور بستر گریهی یک عمر را
کولهباری را که از کربوبلا برداشته
تا همین اندازه میگویم که کوه اهل بیت
چند وقتی میشود با خود عصا برداشته