مشخصات شعر

گلِ باغ خدا

در آن باران خون، در آن چکاچاک

گلِ باغ خدا افتاد بر خاک

 

چنان شمشیر آمد بر سرِ او

که پرپر شد به حیرت، پیکرِ او

 

امیر عشق آمد، دیده‌ور شد

کنار لحظه‌های آخرِ او

 

سپس در اشک و خون سالارِ گل‌ها

به سوی خیمه برد آن سرخْ گل را

 

کنار اکبرش خواباند و برگشت

هزاران رنگ شد در چشم او دشت

 

***

 

بهشت و نور و گل، باران و لبخند

ملائک پیکرش را غسل دادند

 

تنَش در ارغوان شد بوسه‌باران

دمید از موج لبخندش بهاران

 

 

گلِ باغ خدا

در آن باران خون، در آن چکاچاک

گلِ باغ خدا افتاد بر خاک

 

چنان شمشیر آمد بر سرِ او

که پرپر شد به حیرت، پیکرِ او

 

امیر عشق آمد، دیده‌ور شد

کنار لحظه‌های آخرِ او

 

سپس در اشک و خون سالارِ گل‌ها

به سوی خیمه برد آن سرخْ گل را

 

کنار اکبرش خواباند و برگشت

هزاران رنگ شد در چشم او دشت

 

***

 

بهشت و نور و گل، باران و لبخند

ملائک پیکرش را غسل دادند

 

تنَش در ارغوان شد بوسه‌باران

دمید از موج لبخندش بهاران

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×