- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۹
- بازدید: ۱۴۶۹
- شماره مطلب: ۳۱۰۸
-
چاپ
گلِ باغ خدا
در آن باران خون، در آن چکاچاک
گلِ باغ خدا افتاد بر خاک
چنان شمشیر آمد بر سرِ او
که پرپر شد به حیرت، پیکرِ او
امیر عشق آمد، دیدهور شد
کنار لحظههای آخرِ او
سپس در اشک و خون سالارِ گلها
به سوی خیمه برد آن سرخْ گل را
کنار اکبرش خواباند و برگشت
هزاران رنگ شد در چشم او دشت
***
بهشت و نور و گل، باران و لبخند
ملائک پیکرش را غسل دادند
تنَش در ارغوان شد بوسهباران
دمید از موج لبخندش بهاران
-
دلاویز
خیابان در خیابان داغ جاریست
زمین و آسمان در سوگواریست
بخوان، ای نوحهخوان! از داغ زهرا
که تاراج خزان شد باغ زهرا
-
سوگند و صدا
قسم میخوردم به آن سردارِ بیسر
که از خونش شده کوثر معطّر
قسم خوردم به آن دست بریده
که دنیا مثلِ او هرگز ندیده
-
نوای نینوا
بیا، بشنو نوای نینوا را
بسوز اسطورهها، افسانهها را
حقیقت نیست در آواز آنان
طریقت نیست در پروازِ آنان
-
هیهات!
حسین و اختیار ننگ؟ ... هیهات!
تبسُّم در غبارِ ننگ؟ ... هیهات!
ستم را یاوری کردن تباهیست
ستمکاری سیاهی، روسیاهیست
گلِ باغ خدا
در آن باران خون، در آن چکاچاک
گلِ باغ خدا افتاد بر خاک
چنان شمشیر آمد بر سرِ او
که پرپر شد به حیرت، پیکرِ او
امیر عشق آمد، دیدهور شد
کنار لحظههای آخرِ او
سپس در اشک و خون سالارِ گلها
به سوی خیمه برد آن سرخْ گل را
کنار اکبرش خواباند و برگشت
هزاران رنگ شد در چشم او دشت
***
بهشت و نور و گل، باران و لبخند
ملائک پیکرش را غسل دادند
تنَش در ارغوان شد بوسهباران
دمید از موج لبخندش بهاران