مشخصات شعر

مشرقستان تجلّی

از تنور خولی امشب می‌رود تا چرخ، نور

آفتاب چرخ، حسرت می‌برد بر این تنور

 

گر، نه ظاهر شد قیامت، ور نه روز محشر است

از چه رو کرد آفتاب از جانب مغرب، ظهور؟

 

این همان نور است کز وی لمعه‌ای در لحظه‌ای

دید موسای کلیم‌الله شبی در کوه طور

 

این همان نور خدا باشد که ناگردد خموش

این همان مشکوه حق باشد که نایابد فتور

 

مطبخ امشب، مشرقستان تجلّی گشته است

زین سر بی‌تن، کزو افلاک باشد پر از شور

 

از لبان خشک و از حلقوم خونی گویدت:

قصۀ کهف و رقیم و رمز انجیل و زبور

 

مشرقستان تجلّی

از تنور خولی امشب می‌رود تا چرخ، نور

آفتاب چرخ، حسرت می‌برد بر این تنور

 

گر، نه ظاهر شد قیامت، ور نه روز محشر است

از چه رو کرد آفتاب از جانب مغرب، ظهور؟

 

این همان نور است کز وی لمعه‌ای در لحظه‌ای

دید موسای کلیم‌الله شبی در کوه طور

 

این همان نور خدا باشد که ناگردد خموش

این همان مشکوه حق باشد که نایابد فتور

 

مطبخ امشب، مشرقستان تجلّی گشته است

زین سر بی‌تن، کزو افلاک باشد پر از شور

 

از لبان خشک و از حلقوم خونی گویدت:

قصۀ کهف و رقیم و رمز انجیل و زبور

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×