- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۰
- بازدید: ۳۱۰۱
- شماره مطلب: ۲۸۶۴
-
چاپ
گریه آباد
جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم
غرقۀ درد ولی زخم جگر نفروشم
زندگی بینمک روضۀ تو شیرین نیست
نمک شور تو بر کوه شکر نفروشم
دل به شبهای عزاداری تو خوش کردم
خرقۀ مشکی خود را به سحر نفروشم
گریه آباد شدم، خانهات آباد حسین
به دو صد درّ و گهر دیدۀ تر نفروشم
دستهایم عوض کرببلا میارزد
ببُریدش که پرم را به ضرر نفروشم
وقت پرپر زدنم رقص طرب خواهم کرد
دست را میدهم و باده طلب خواهم کرد
پر شکسته به تمنای چمن میآیم
آخرالامر به دیدار تو من میآیم
گر چه قسمت نشده تا به حضورت برسم
عطر سیبم که گه از سوی قرن میآیم
وقت رجعت که سر از خاک برون میآری
بیکفن سوی تو من پاره کفن میآیم
آن قدر در وسط روضه زبان میگیرم
لال هم گر که بمیرم به سخن میآیم
باز از آنچه که آمد سر تو میگویم
باز از غارت انگشتر تو میگویم
-
جاری ز سر انگشت تو آب حیات است
یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل
ای قبله گاه شاعر بیدل، اباالفضل!
الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل!
یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل
-
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد
خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
-
کبوتر حرمش، اشک ذوالجناح نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت
-
عطر سیب
در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد
هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد
چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد
گریه آباد
جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم
غرقۀ درد ولی زخم جگر نفروشم
زندگی بینمک روضۀ تو شیرین نیست
نمک شور تو بر کوه شکر نفروشم
دل به شبهای عزاداری تو خوش کردم
خرقۀ مشکی خود را به سحر نفروشم
گریه آباد شدم، خانهات آباد حسین
به دو صد درّ و گهر دیدۀ تر نفروشم
دستهایم عوض کرببلا میارزد
ببُریدش که پرم را به ضرر نفروشم
وقت پرپر زدنم رقص طرب خواهم کرد
دست را میدهم و باده طلب خواهم کرد
پر شکسته به تمنای چمن میآیم
آخرالامر به دیدار تو من میآیم
گر چه قسمت نشده تا به حضورت برسم
عطر سیبم که گه از سوی قرن میآیم
وقت رجعت که سر از خاک برون میآری
بیکفن سوی تو من پاره کفن میآیم
آن قدر در وسط روضه زبان میگیرم
لال هم گر که بمیرم به سخن میآیم
باز از آنچه که آمد سر تو میگویم
باز از غارت انگشتر تو میگویم