- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۳
- بازدید: ۱۰۷۳
- شماره مطلب: ۲۷۰۳
-
چاپ
نذر قاسم بن الحسن علیهالسلام
گلفروش
آغوش وانکرده لبش گلفروش شد
میدان تمام وسعتی از ناز و نوش شد
«احلی من العسل» به لب یاس بوسه داد
پیشانی سپید گل، آیینه پوش شد
آغوش را گشود و به مولا نگاه کرد
باران گرفت و عشق فقط جرعه نوش شد
توفان در اقتدای صفیرش ظهور کرد
غارتگر همیشۀ دل، عقل و هوش شد
میدید آسمان پر بال پرنده است
از بس فرشته عرش خدا لاله پوش شد
گرگی وزید و سینۀ قاسم نشانه رفت
میدان طنین شیهه و گرد و خروش شد
ناگهان پاره پاره تمام ستارهای
بالی زد و به دامن مولا خموش شد
-
ستاره
تنش لبریز زخم تازیانه
شب و ماه خرابه، آشیانه
گل پرپر پدر را خواب میدید
ستاره نمنم از چشمش روانه
-
بهار کوچک عشق
گلوی نازکش یاس تر آورد
به رویت دست مولا گل برآورد
خداحافظ بهار کوچک عشق
خزان، تیر سه شعبه آخر آورد
-
از سلالۀ بهار
خواب دیدهام پرندگان پلید میشوند
وقتی از ظهور عشق، ناامید میشوند
برگ برگ سیبهایمان کبود میشوند
سروها پر از شکوفۀ شهید میشوند
-
طرح
خورشید شقیقهاش
خطبۀ شقیقهاش را
نذر قاسم بن الحسن علیهالسلام
گلفروش
آغوش وانکرده لبش گلفروش شد
میدان تمام وسعتی از ناز و نوش شد
«احلی من العسل» به لب یاس بوسه داد
پیشانی سپید گل، آیینه پوش شد
آغوش را گشود و به مولا نگاه کرد
باران گرفت و عشق فقط جرعه نوش شد
توفان در اقتدای صفیرش ظهور کرد
غارتگر همیشۀ دل، عقل و هوش شد
میدید آسمان پر بال پرنده است
از بس فرشته عرش خدا لاله پوش شد
گرگی وزید و سینۀ قاسم نشانه رفت
میدان طنین شیهه و گرد و خروش شد
ناگهان پاره پاره تمام ستارهای
بالی زد و به دامن مولا خموش شد