- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۱
- بازدید: ۸۵۹
- شماره مطلب: ۲۵۵۷
-
چاپ
بغض
غروب و بغض و خرابه کنار یک دیوار
نشستهام و تو را گریه کردهام بسیار
به روی خاک خرابه تو را کنم تصویر
که دست دخترکی را گرفتهای انگار
به خواب من چو میایی بیار دستت را
بیا و خواب و مرا با خودت ببر این بار
دلم گرفتهتر از عصرهای این شهر است
و سینه تنگتر از کوچههای ناهنجار
نگو که خسته و بیمار و بیپرستاری
ببر تو دختر خود را به مادرت بسپار
-
جام بلور
دلم تنگه دلم تنگه برادر
یه لشگر با تو میجنگه برادر
کمی آهستهتر جام بلورم!
که این صحرا پر از سنگه برادر
-
زنجیر...
هنگام رحیل آسمان بود
دلشوره به جان آسمان بود
افتاد به دست و پای زینب
زنجیر مگر ز محرمان بود؟
-
غنچۀ سوخته
میسوخت غنچهای ز عطش در کنار آب
گردید باغبان بر گل شرمسار آب
آگه ز شیرخواره نبودی مگر فلک!
دادی به دست آب چرا اختیار آب؟
-
باغ بنفشه
ز صحرای مصیبت کاروان ناله میآید
که یک باغ بنفشه بر مزار لاله میآید
ز جا خیز ای برادر حال خواهر را تماشا کن
سپرده دخترت را بر زن غساله، میآید
بغض
غروب و بغض و خرابه کنار یک دیوار
نشستهام و تو را گریه کردهام بسیار
به روی خاک خرابه تو را کنم تصویر
که دست دخترکی را گرفتهای انگار
به خواب من چو میایی بیار دستت را
بیا و خواب و مرا با خودت ببر این بار
دلم گرفتهتر از عصرهای این شهر است
و سینه تنگتر از کوچههای ناهنجار
نگو که خسته و بیمار و بیپرستاری
ببر تو دختر خود را به مادرت بسپار