- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۲
- بازدید: ۱۳۰۰
- شماره مطلب: ۲۵۴۲
-
چاپ
محلّه بالا
آفتابید و من غبارمتان
مثل گردی که بیقرارمتان
اتفاقی اسیرتان نشدم
روزگاری است که دچارمتان
با وجودی که این دلم، دل نیست
به خدا باز دوست دارمتان
به شما سجده میکنم وقتی
روی سجاده میگذارمتان
ای حریران فاطمه، حتی
با پر قو نمینگارمتان
کاش میشد به جای نی روی
چشم گلدانیم بکارمتان
بچههای محلّه بالا
به خداوند میسپارمتان
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
محلّه بالا
آفتابید و من غبارمتان
مثل گردی که بیقرارمتان
اتفاقی اسیرتان نشدم
روزگاری است که دچارمتان
با وجودی که این دلم، دل نیست
به خدا باز دوست دارمتان
به شما سجده میکنم وقتی
روی سجاده میگذارمتان
ای حریران فاطمه، حتی
با پر قو نمینگارمتان
کاش میشد به جای نی روی
چشم گلدانیم بکارمتان
بچههای محلّه بالا
به خداوند میسپارمتان