- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۲
- بازدید: ۹۶۸
- شماره مطلب: ۲۵۲۰
-
چاپ
گلدسته
اگر خواهرت اذن میدان ندارد
نمیخواهیش پای تو جان سپارد
در اینجا که وا غربتایت بلند است
دو گلدسته دارد برایت بیارد
غم بیکسی تو ای مرد تنها
در اینجا گلوی مرا میفشارد
الهی نبینم در اینجا غریبی
الهی نبینم که چشمت ببارد
دو گلدسته میآورم تا نگویند
مگر این بلا پیشه خواهر ندارد
ببین سرمه بر دیدههاشان کشیدم
ببینم که داییشان میگذارد
به رویم میاور که وسعم همین بود
مگر خواهرت ـ زینبت ـ دل ندارد؟!
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
گلدسته
اگر خواهرت اذن میدان ندارد
نمیخواهیش پای تو جان سپارد
در اینجا که وا غربتایت بلند است
دو گلدسته دارد برایت بیارد
غم بیکسی تو ای مرد تنها
در اینجا گلوی مرا میفشارد
الهی نبینم در اینجا غریبی
الهی نبینم که چشمت ببارد
دو گلدسته میآورم تا نگویند
مگر این بلا پیشه خواهر ندارد
ببین سرمه بر دیدههاشان کشیدم
ببینم که داییشان میگذارد
به رویم میاور که وسعم همین بود
مگر خواهرت ـ زینبت ـ دل ندارد؟!