- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۲
- بازدید: ۲۰۰۱
- شماره مطلب: ۲۴۹۸
-
چاپ
حوالی پرچم
عطری که از حوالی پرچم وزیده است
ما را به سمت مجلسِ آقا کشیده است
از صحن این حسینیه تا صحن کربلا
صد کوچه وا کنید، محرم رسیده است
دست ازل دو چشم مرا وقف گریه کرد
اصلاً مرا برای همین آفریده است
آقا ببین برای عزای تو مادرم
پیراهن سیاه برایم خریده است
نورش نمیدهند و بهشتش نمیبرند
چشمی که روضههای شما را ندیده است
هر چند صد پیاله تو را گریه کردهاند
امّا هزار قطرهی اشک نچیده است
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
حوالی پرچم
عطری که از حوالی پرچم وزیده است
ما را به سمت مجلسِ آقا کشیده است
از صحن این حسینیه تا صحن کربلا
صد کوچه وا کنید، محرم رسیده است
دست ازل دو چشم مرا وقف گریه کرد
اصلاً مرا برای همین آفریده است
آقا ببین برای عزای تو مادرم
پیراهن سیاه برایم خریده است
نورش نمیدهند و بهشتش نمیبرند
چشمی که روضههای شما را ندیده است
هر چند صد پیاله تو را گریه کردهاند
امّا هزار قطرهی اشک نچیده است