- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۰
- بازدید: ۱۷۰۴
- شماره مطلب: ۲۴۸۵
-
چاپ
خورشید آشنا
زائر خسته و دلآزرده
تا که از دور سامرا را دید
همۀ غصهها و غمهایش
رفت و خورشید آشنا را دید
السلام علیک ای دو غریب...
السلام علیکما مسموم...
پس شکوه حریم سامره کو؟
السلام علیکما مظلوم…
پدر خوب حضرت مهدی
در جوانی شبیه مادر خود
تک و تنها میان لشگرها
غصهدارِ نبودِ گوهر خود…
جگرش مثل شعله میسوزد
مرهمی بر غروبِ آقا نیست
غربت از نام حضرتش پیداست
راز تنهایی حسنها چیست؟
پسرش جای جعفر کذاب
آمد از ره به سوی بالینش
السلام علیک یا ابتاه…
به فدای نماز و تلقینش…
پسر دیگری به یاد آمد
نعش بابای حضرت سجاد
و نمازی که ماند و خوانده نشد
زیر سم ستور و ای فریاد…
خورشید آشنا
زائر خسته و دلآزرده
تا که از دور سامرا را دید
همۀ غصهها و غمهایش
رفت و خورشید آشنا را دید
السلام علیک ای دو غریب...
السلام علیکما مسموم...
پس شکوه حریم سامره کو؟
السلام علیکما مظلوم…
پدر خوب حضرت مهدی
در جوانی شبیه مادر خود
تک و تنها میان لشگرها
غصهدارِ نبودِ گوهر خود…
جگرش مثل شعله میسوزد
مرهمی بر غروبِ آقا نیست
غربت از نام حضرتش پیداست
راز تنهایی حسنها چیست؟
پسرش جای جعفر کذاب
آمد از ره به سوی بالینش
السلام علیک یا ابتاه…
به فدای نماز و تلقینش…
پسر دیگری به یاد آمد
نعش بابای حضرت سجاد
و نمازی که ماند و خوانده نشد
زیر سم ستور و ای فریاد…