- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۱۱
- بازدید: ۹۰۰۸
- شماره مطلب: ۲۴۲۸
-
چاپ
بدون عشق...
هرچند وصف عشق تو اندازهای نداشت
جز عاشقی، غزل سخن تازهای نداشت
ما هم تراز عشق ندیدیم واژهای
از بس بلند بود و هم اندازهای نداشت
من حاضرم قسم بخورم عشق اگر نبود
عمان نبود، محتشم آوازهای نداشت
دیوان شعر هیچ، که حتی بدون عشق
قرآن کتاب معجزه، شیرازهای نداشت
از راه آسمان به تو دستم رسیده است
دیوارههای قلب تو دروازهای نداشت...
-
آیات ابراهیم
به منبر میرود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمۀ اسلام بردارید
مبادا از قلمها جا بیفتد واژهای، اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید
-
ماه، در کسوت سقا به میان آمده است
مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند
همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتندگرد و خاکی شد و از خیمه دو تا آینه رفت
ماه از میسره، خورشید هم از میمنه رفت -
حسن ختام
نه تنها در وداع تو جدا شد جان من از من
که میآمد صدای نالههای پنج تن از مناز آنجایی که وابسته است جان من به جان تو
جدا کردند سر از تو، جدا کردند تن از من
میان معرکه هم زخم، هم جان باختن از تو
میان خیمهها هم سوختن، هم ساختن از من -
نفهمیند یاسین را
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد
پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاددگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک
دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد
بدون عشق...
هرچند وصف عشق تو اندازهای نداشت
جز عاشقی، غزل سخن تازهای نداشت
ما هم تراز عشق ندیدیم واژهای
از بس بلند بود و هم اندازهای نداشت
من حاضرم قسم بخورم عشق اگر نبود
عمان نبود، محتشم آوازهای نداشت
دیوان شعر هیچ، که حتی بدون عشق
قرآن کتاب معجزه، شیرازهای نداشت
از راه آسمان به تو دستم رسیده است
دیوارههای قلب تو دروازهای نداشت...