- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۷/۰۲
- بازدید: ۷۳۲۶
- شماره مطلب: ۲۳۶۶
-
چاپ
اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا
آماده میشوم که فراهم کنی مرا
خرج عزای ماه محرم کنی مرا
آشفتهام، به سینهزدن عادتم بده
تا در صفوف نوحه منظّم کنی مرا
فرمودهای که «اشک شما مرهم من است»
اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا
آنقدر در طواف سرت گریه میکنم
تا پای نیزه چشمۀ زمزم کنی مرا
اصلاً بعید نیست که در روضۀ خودت
همسایۀ رسول مکرّم کنی مرا
روزی که اشک و خون تو در قتلگاه ریخت
میخواستی شهید محرّم کنی مرا
-
عرفات کربلاییها
ظهر زیبای وقوفه، یه وقوف آفتابی
یه وقوف عاشقونه زیر آسمون آبی
عرفات چشش به راهه تا وقوفتو ببینه
تا که یک لحظه کنار صاحب خودش بشینه
-
شیرینترین عبادت
آقا سلام! ماه محرم شروع شد
«باز این چه شورش است و چه ماتم» شروع شد
آقا سلام! کاسۀ اشکی به من دهید
ماه گدایی من و چشمم شروع شد
-
چشم تو و مشک خالی عباس
به پای روضه نشستیم و اشک ناب شدیم
قنوت گریه گرفتیم و مستجاب شدیم
و ما که در پی خورشید نیزهات بودیم
شبانه نور گرفتیم و آفتاب شدیم
-
دو تا بالِ گریه
منو مشغول خودت کن، بزار درگیر تو باشم
واسه من هم سفره بنداز که نمک گیر تو باشم
تا زیر چشمات بمونم، زیر تدبیر تو باشم
دیونم کن، دیونم کن، که به زنجیر تو باشم
اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا
آماده میشوم که فراهم کنی مرا
خرج عزای ماه محرم کنی مرا
آشفتهام، به سینهزدن عادتم بده
تا در صفوف نوحه منظّم کنی مرا
فرمودهای که «اشک شما مرهم من است»
اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا
آنقدر در طواف سرت گریه میکنم
تا پای نیزه چشمۀ زمزم کنی مرا
اصلاً بعید نیست که در روضۀ خودت
همسایۀ رسول مکرّم کنی مرا
روزی که اشک و خون تو در قتلگاه ریخت
میخواستی شهید محرّم کنی مرا