- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۹
- بازدید: ۱۴۸۳
- شماره مطلب: ۲۳۰۵
-
چاپ
نینوای زخم
هفت بند عشق دارد نینوای زخم تو
ای تمام گریههایم های های زخم تو
در سکوت اشک، پژواک صدایم گم شده است
شرحه شرحه درد میخوانم برای زخم تو
از وداعت در دلم صدپاره خون گل کرده است
داغ من شد تازه در حال و هوای زخم تو
با کدامین دیده میباید تماشایت کنم
هستیام ای کاش میشد رونمای زخم تو
بوسه بر رگهای خونین تو جانم زنده کرد
عمر خود را یافتم در جایجای زخم تو؟
تو شکیبایی به قلبم هدیه فرمودی، ولی
من صبوری چون توانم در عزای زخم تو
کاشکی در غربت آباد دل من خانه داشت
داغ آن خنجر که میشد آشنای زخم تو
-
گنجینه
شعر من، ای آسمانی حال من
ای سکوت و شور و قیل و قال من
خسته منشین در حریم وصل یار
نشئهای، از جام مشتاقی بیار
-
معراج حضور
یک فروغ و آن همه رخسار، روی نیزهها
شد تماشایی خدا، انگار روی نیزهها
می طپد پیش نگاه مردۀ نامردانعشق صد آیینه در تکرار روی نیزهها
-
فصل سبز ملاقات
تو مثل آن گل سرخی، که تازه وا شده است
وغنچه غنچه در این دشت، رو نما شده است
تو اولین قدم سبز، روی دشت بهارتو مثل طفل نسیمی، که تازه پا شده است
-
آئینهدار
ام البنینم بحر گوهرپرور اَستم
شیر خدا را بعد زهرا همسر اَستم
اینم همه از همّت بخت بلند است
آئینهدار آفتاب انور اَستم
نینوای زخم
هفت بند عشق دارد نینوای زخم تو
ای تمام گریههایم های های زخم تو
در سکوت اشک، پژواک صدایم گم شده است
شرحه شرحه درد میخوانم برای زخم تو
از وداعت در دلم صدپاره خون گل کرده است
داغ من شد تازه در حال و هوای زخم تو
با کدامین دیده میباید تماشایت کنم
هستیام ای کاش میشد رونمای زخم تو
بوسه بر رگهای خونین تو جانم زنده کرد
عمر خود را یافتم در جایجای زخم تو؟
تو شکیبایی به قلبم هدیه فرمودی، ولی
من صبوری چون توانم در عزای زخم تو
کاشکی در غربت آباد دل من خانه داشت
داغ آن خنجر که میشد آشنای زخم تو