- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۵
- بازدید: ۱۵۵۹
- شماره مطلب: ۲۲۲۰
-
چاپ
مسیر حیات
دارد آوای غربت مولا، از گلوی فرات میآید
بوی پیراهنی که بی یوسف، از مسیر حیات میآید
بر سر نی شکوه خورشید است، چشمها تا همیشه روشن شد
فزت و رب ال ... بگو که تا محراب، آیۀ محکمات میآید
وقت احرام عاشقان در خون، کعبه رخت سیاه پوشیده
روضهخوان ابتدای مرثیه است، اشک هم پا به پات میآید
السلام علیک ... ای باران! غرق تکبیر کن بیابان را
بزن آتش به قامت طوفان، لشکری بیثبات میآید
چشم شیطان دچار تردید از، تیغهایی که یا علی گفتند
پای ظلمت دوباره میلرزد، تا چراغ نجات میآید
***
مینشیند به پای اشک فرات، مادری داغدیده چشم به راه
نالههایی که پشت در میسوخت، تا همیشه صدت میآید
چارده قرن بعد کرب و بلا، جمکران وعدهگاهمان بانو
میرسد جمعه منتقم از راه، خود دعای سمات میخواند
-
ذکر حماسه
دل را به شب خستۀ این قافله بسیار
گرگان همه جمعند، فقط بگذر و بشمار
هفتاد و دو آئینه که در سجده شکستند
هر تکهشان ذکر خدا گفت به تکرار
-
مهریۀ مادر
به دریا میبرد یک جرعه از اندوه جانش را
که قدری پر کند مشک و بنوشد شوکرانش را
و مشتی غیرت از دستش درون آب میریزد
معطر میکند دریا از او طعم دهانش را
-
قطعۀ ناب
الا یا ایها الساقی ... عطش در خیمه باریده
بیاور جامی از کوثر که شط از شرم خشکیده
زمین پس میدهد خون را ببین سرهای مجنون را
که روی دست نیزاران سرخورشید تابیده
مسیر حیات
دارد آوای غربت مولا، از گلوی فرات میآید
بوی پیراهنی که بی یوسف، از مسیر حیات میآید
بر سر نی شکوه خورشید است، چشمها تا همیشه روشن شد
فزت و رب ال ... بگو که تا محراب، آیۀ محکمات میآید
وقت احرام عاشقان در خون، کعبه رخت سیاه پوشیده
روضهخوان ابتدای مرثیه است، اشک هم پا به پات میآید
السلام علیک ... ای باران! غرق تکبیر کن بیابان را
بزن آتش به قامت طوفان، لشکری بیثبات میآید
چشم شیطان دچار تردید از، تیغهایی که یا علی گفتند
پای ظلمت دوباره میلرزد، تا چراغ نجات میآید
***
مینشیند به پای اشک فرات، مادری داغدیده چشم به راه
نالههایی که پشت در میسوخت، تا همیشه صدت میآید
چارده قرن بعد کرب و بلا، جمکران وعدهگاهمان بانو
میرسد جمعه منتقم از راه، خود دعای سمات میخواند