- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۲۹
- بازدید: ۳۰۰۹
- شماره مطلب: ۲۱۴۳
-
چاپ
به مناسبت شهادت امام باقر (ع)
غم یک عمر بلا پشت بلا پشت بلا
از گلو نالۀ مرغ سحری افتاده
پی آن ناله دل دربدری افتاده
پسری دید که از زینِ به زهر آغشته
گوشۀ حجره دوباره پدری افتاده
غم یک عمر بلا پشت بلا پشت بلا
همچو یک زهر به جان جگری افتاده
مرگ نزدیک شد و اهل حرم میگریند
چشم بیمار پدر بر پسری افتاده
پسرم گریه نکن چون که میان چشمت
از غم خون جگریها اثری افتاده
پسرم! گریه فقط گریه به غمهای حسین
سوی گودال دلم را گذری افتاده
کودکی بودم و دیدم که میان مقتل
تن خورشید کنار قمری افتاده
کودکی بودم و دیدم که ز سیمرغ دلم
ته گودال فقط مشت پری افتاده
دیدهام وقت اسارت که به پای عمه
بارها از افق نیزه سری افتاده
-
دردهای بی شمار
هرکسی با هر عقیده، هرکسی با هر مرام
راه افتاده برای خاکبوسی امام
آمدند از شیعه و سنی و نصرانی و گبر
پا به پای اربعینیها به قصد یک سلام
-
آب همچون کربلا در خانهات نایاب شد
ای که بر جودت سلیمان نبی رو میزند
روبروی گنبد تو نوح زانو میزند
صحن و ایوان تو را جبرئیل جارو میزند
شمع عمرت در جوانی از چه سو سو میزند؟
-
به حجره روضۀ عطشان کربلا داری
تویی که جود و عطا بر امامها داری
چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟
جواد فاطمه، ارث از کریمِ او بردی
غریبِ خانه شدن را ز مجتبا داری
-
عرش فتاده از فرس
کاش کمی صرف خدا میشدم
از همه جز خدا، جدا میشدم
کاش که با نعرۀ «قوموا الیه»
علیه نفس خویش پا میشدم
به مناسبت شهادت امام باقر (ع)
غم یک عمر بلا پشت بلا پشت بلا
از گلو نالۀ مرغ سحری افتاده
پی آن ناله دل دربدری افتاده
پسری دید که از زینِ به زهر آغشته
گوشۀ حجره دوباره پدری افتاده
غم یک عمر بلا پشت بلا پشت بلا
همچو یک زهر به جان جگری افتاده
مرگ نزدیک شد و اهل حرم میگریند
چشم بیمار پدر بر پسری افتاده
پسرم گریه نکن چون که میان چشمت
از غم خون جگریها اثری افتاده
پسرم! گریه فقط گریه به غمهای حسین
سوی گودال دلم را گذری افتاده
کودکی بودم و دیدم که میان مقتل
تن خورشید کنار قمری افتاده
کودکی بودم و دیدم که ز سیمرغ دلم
ته گودال فقط مشت پری افتاده
دیدهام وقت اسارت که به پای عمه
بارها از افق نیزه سری افتاده