- تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۰۸/۱۴
- بازدید: ۳۰۷۲
- شماره مطلب: ۲۰۷
-
چاپ
وصیت حضرت ام البنین به قمر بنی هاشم؛ حرکت کاروان به کربلا
قصد کرده است از وطن برود
پنجمین رکن پنج تن برود
این حسین است که غریب شده
کاش می شد که با حسن برود
او به هر حال میشود عریان
چه نیازی ست با کفن برود!
هر چه کردند جان معجر من
نگذاری که پیرهن برود
قسمت میدهم اجازه نده
شمر با پا روی بدن برود
نگذاری که نیزۀ کندی
جای پهلوش بر دهن برود
نکند بی حسین برگردی
نکند آبروی من برود...
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
وصیت حضرت ام البنین به قمر بنی هاشم؛ حرکت کاروان به کربلا
قصد کرده است از وطن برود
پنجمین رکن پنج تن برود
این حسین است که غریب شده
کاش می شد که با حسن برود
او به هر حال میشود عریان
چه نیازی ست با کفن برود!
هر چه کردند جان معجر من
نگذاری که پیرهن برود
قسمت میدهم اجازه نده
شمر با پا روی بدن برود
نگذاری که نیزۀ کندی
جای پهلوش بر دهن برود
نکند بی حسین برگردی
نکند آبروی من برود...
سلام بر حضرت ام البنین