- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۲۰
- بازدید: ۷۰۰
- شماره مطلب: ۲۰۵۰
-
چاپ
اقتباس
از آسمان آورده باد عطر لباسش را
فریادهای سینهسوز ناشناسش را
شرمم میآید تا بگویم با چه بیشرمی
بر ریشههای تشنه میزد خشم داسش را
رفتند بسپارند دست خشکسالیها
هم باغبان تشنه لب، هم باغ یاسش را
آتش رسیده تا کنار دامن لیلا
ای باد مجنون پرت میکردی حواسش را!
دود از تنور سینۀ افلاکیان برخاست
باید بپردازند خولیها تقاصش را
تکلیف دنیا بعد تقدیر تو روشن شد
روی نفسهایت بنا کردند اساسش را
حک میکند استادِ عالم روی هر لوحی
با نام تو زیباترین درسِ کلاسش را
بگذار رگهای مدادم تا دم آخر
مدیون خونت بوده باشد اقتباسش را
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
اقتباس
از آسمان آورده باد عطر لباسش را
فریادهای سینهسوز ناشناسش را
شرمم میآید تا بگویم با چه بیشرمی
بر ریشههای تشنه میزد خشم داسش را
رفتند بسپارند دست خشکسالیها
هم باغبان تشنه لب، هم باغ یاسش را
آتش رسیده تا کنار دامن لیلا
ای باد مجنون پرت میکردی حواسش را!
دود از تنور سینۀ افلاکیان برخاست
باید بپردازند خولیها تقاصش را
تکلیف دنیا بعد تقدیر تو روشن شد
روی نفسهایت بنا کردند اساسش را
حک میکند استادِ عالم روی هر لوحی
با نام تو زیباترین درسِ کلاسش را
بگذار رگهای مدادم تا دم آخر
مدیون خونت بوده باشد اقتباسش را