- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۳/۲۷
- بازدید: ۲۰۷۴
- شماره مطلب: ۲۰۱۰
-
چاپ
به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمده است
خبر آمد که بهار دل ما آمده است
مژدۀ کم شدن فاصلهها آمده است
باز از عرش خداوند ندا آمده است
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمده است
من که پابند هوسها و گناهم چه کنم؟
نفسِ سوختهای در تهِ چاهم چه کنم؟
خبر آمد که کریم آمد و در واشده است
سفره پرداز قدیم آمد و در وا شده است
اسم رحمان و رحیم آمد و در وا شده است
درد عصیان مرا خویش مداوا شده است
آی مردم به خدا ربِّ رحیمی داریم
سجده آرید، خداوند کریمی داریم
ای که بخشندۀ هر جرم و گناهی، العفو
به پشیمان شدگان نیز پناهی، العفو
من پشیمان شدهام؛ نیم نگاهی، العفو
یا الهیّ و الهیّ و الهی العفو
سائلی را به سر سفرۀ خود راه بده
من گدای توأم ای حضرت الله- بده!-
یارب این سوخته دل را که محک لازم نیست
بچهای را که کتک خورده، فلک لازم نیست
گرد خوان تو فقیرم من و شک لازم نیست
تا سر سفره حسین است، نمک لازم نیست
به لبم خورد کمی آب، مرا بخشیدند
ای فدای لب ارباب، مرا بخشیدند
-
دردهای بی شمار
هرکسی با هر عقیده، هرکسی با هر مرام
راه افتاده برای خاکبوسی امام
آمدند از شیعه و سنی و نصرانی و گبر
پا به پای اربعینیها به قصد یک سلام
-
آب همچون کربلا در خانهات نایاب شد
ای که بر جودت سلیمان نبی رو میزند
روبروی گنبد تو نوح زانو میزند
صحن و ایوان تو را جبرئیل جارو میزند
شمع عمرت در جوانی از چه سو سو میزند؟
-
به حجره روضۀ عطشان کربلا داری
تویی که جود و عطا بر امامها داری
چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟
جواد فاطمه، ارث از کریمِ او بردی
غریبِ خانه شدن را ز مجتبا داری
-
عرش فتاده از فرس
کاش کمی صرف خدا میشدم
از همه جز خدا، جدا میشدم
کاش که با نعرۀ «قوموا الیه»
علیه نفس خویش پا میشدم
به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمده است
خبر آمد که بهار دل ما آمده است
مژدۀ کم شدن فاصلهها آمده است
باز از عرش خداوند ندا آمده است
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمده است
من که پابند هوسها و گناهم چه کنم؟
نفسِ سوختهای در تهِ چاهم چه کنم؟
خبر آمد که کریم آمد و در واشده است
سفره پرداز قدیم آمد و در وا شده است
اسم رحمان و رحیم آمد و در وا شده است
درد عصیان مرا خویش مداوا شده است
آی مردم به خدا ربِّ رحیمی داریم
سجده آرید، خداوند کریمی داریم
ای که بخشندۀ هر جرم و گناهی، العفو
به پشیمان شدگان نیز پناهی، العفو
من پشیمان شدهام؛ نیم نگاهی، العفو
یا الهیّ و الهیّ و الهی العفو
سائلی را به سر سفرۀ خود راه بده
من گدای توأم ای حضرت الله- بده!-
یارب این سوخته دل را که محک لازم نیست
بچهای را که کتک خورده، فلک لازم نیست
گرد خوان تو فقیرم من و شک لازم نیست
تا سر سفره حسین است، نمک لازم نیست
به لبم خورد کمی آب، مرا بخشیدند
ای فدای لب ارباب، مرا بخشیدند