- تاریخ انتشار: ۱۳۹۰/۰۹/۰۵
- بازدید: ۱۰۴۳۴
- شماره مطلب: ۲
-
چاپ
غوغای غم
بار بگشایید، اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
بر مشام جان رسد بوی بهشت
بهبه از این تربت مینو سرشت
کربلا، ای آفرینش را هدف
قبلهگاه عاشقان از هر طرف
طورِ عشق است و مطافِ انبیا
نور حق اینجاست؛ ای موسی! بیا
جسم را احیا اگر عیسی کند
جان و تن را کربلا احیا کند
گر سلامت رفت، از آتش، خلیل
نورِ ثار الله شد او را دلیل
کربلا، قربانگه ذبح عظیم
عرشِ رحمان را صراط مستقیم
گر خدا خواهی، برو این راه را
کن زیارت کوی ثار الله را
شد ز عاشورای او یک اربعین
قتلگاهش را به چشم دل ببین
ماه، اینجا، واله و سرگشته است
و آن شهابِ ثاقب از خود رفته است
گــَردِ غم، افشانده بر سر، کهکشان
اشکِ خون ریزد هنوز از آسمان
اختران، سوزند چون شمع مزار
مرغِ شب مینالد اینجا زار زار
گاه در صحرا خروش و گه سکوت
خفته در اینجا شهیدی لا یموت
حضرت سجاد بر خاکش نوشت
تشنه لب شد کشته، سالار بهشت
اربعین است، اربعین کربلاست
هر طرف غوغایی از غمها به پاست
گویی از آن خیمههای نیمسوز
خود صدای العطش آید هنوز
هر کجا نقشی ز داغ ماتم است
هرچه ریزد اشک، در اینجا کم است
باشد از حسرت در اینجا یادها
هان به گوش دل شنو، فریادها
در دل هر ذره، صدها مطلب است
نالۀ سجاد و اشک زینب است
باید اینجا داشت گوش معنوی
تا مگر این گفتگوها بشنوی:
- عمه جان! اینجا حسین از پا فتاد
چهره بر این تربت خونین نهاد
- عمه جان! این قتلگاه اکبر است
جای پای حیدر و پیغمبر است
- عمه جان! قاسم در اینجا شد شهید
تیر بر قلب حسین اینجا رسید
- عمه جان! عباس اینجا داد دست
وز غمش پشت حسین اینجا شکست
- اصغر لب تشنه، اینجا، عمه جان!
شد ز تیر حرمله خونین دهان
- از برای غارت یک گوشوار
شد در اینجا، کودکی نیلی عذار
تا قیامت، کربلا ماتم سراست
حضرت مهدی، حسان! صاحب عزاست
-
عمرۀ مقبوله
ناله کن اى دل به عزاى على
گریه کن اى دیده براى على
کعبه ز کف داده چو مولود خویش
گشته سیه پوش عزاى على
-
پوشیدهام لباس فخر و عزت
من قدرتی دیگر به تن ندارم
دستی دگر چون در بدن ندارمدشمن چو بسته راه من ز هر سو
به خیمه راه آمدن ندارم -
مشک خالی و دو دست و پرچمی بشکسته
راه من، از کثرت دشمن، ز هر سو بسته بود
داغها پی در پی و غمها به هم پیوسته بودبس که از میدان، درون خیمه، آوردم شهید
بود سرتاپای من خونین و زینب خسته بود -
زهرای کوچک
تویی آن دختر زیبای کوچک
به دنبال پدر، با پای کوچک
به دشت کربلا با قلب خونینتو هستی لالۀ حمرای کوچک
غوغای غم
بار بگشایید، اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست
بر مشام جان رسد بوی بهشت
بهبه از این تربت مینو سرشت
کربلا، ای آفرینش را هدف
قبلهگاه عاشقان از هر طرف
طورِ عشق است و مطافِ انبیا
نور حق اینجاست؛ ای موسی! بیا
جسم را احیا اگر عیسی کند
جان و تن را کربلا احیا کند
گر سلامت رفت، از آتش، خلیل
نورِ ثار الله شد او را دلیل
کربلا، قربانگه ذبح عظیم
عرشِ رحمان را صراط مستقیم
گر خدا خواهی، برو این راه را
کن زیارت کوی ثار الله را
شد ز عاشورای او یک اربعین
قتلگاهش را به چشم دل ببین
ماه، اینجا، واله و سرگشته است
و آن شهابِ ثاقب از خود رفته است
گــَردِ غم، افشانده بر سر، کهکشان
اشکِ خون ریزد هنوز از آسمان
اختران، سوزند چون شمع مزار
مرغِ شب مینالد اینجا زار زار
گاه در صحرا خروش و گه سکوت
خفته در اینجا شهیدی لا یموت
حضرت سجاد بر خاکش نوشت
تشنه لب شد کشته، سالار بهشت
اربعین است، اربعین کربلاست
هر طرف غوغایی از غمها به پاست
گویی از آن خیمههای نیمسوز
خود صدای العطش آید هنوز
هر کجا نقشی ز داغ ماتم است
هرچه ریزد اشک، در اینجا کم است
باشد از حسرت در اینجا یادها
هان به گوش دل شنو، فریادها
در دل هر ذره، صدها مطلب است
نالۀ سجاد و اشک زینب است
باید اینجا داشت گوش معنوی
تا مگر این گفتگوها بشنوی:
- عمه جان! اینجا حسین از پا فتاد
چهره بر این تربت خونین نهاد
- عمه جان! این قتلگاه اکبر است
جای پای حیدر و پیغمبر است
- عمه جان! قاسم در اینجا شد شهید
تیر بر قلب حسین اینجا رسید
- عمه جان! عباس اینجا داد دست
وز غمش پشت حسین اینجا شکست
- اصغر لب تشنه، اینجا، عمه جان!
شد ز تیر حرمله خونین دهان
- از برای غارت یک گوشوار
شد در اینجا، کودکی نیلی عذار
تا قیامت، کربلا ماتم سراست
حضرت مهدی، حسان! صاحب عزاست
بسیار زیبا بود