- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۸/۱۲
- بازدید: ۲۳۴۱
- شماره مطلب: ۱۹۶۷
-
چاپ
خبر داغ
آن باد که آورده ز مقتل خبرت را
پاشیده به هر جا خبر شعلهورت را
در سطر خبرهای جهان داغترین است:
در ظهر عطش سوخته دریا جگرت را
دعوا سر این بود که از نسل غدیری
این قوم فقط داشته بغض پدرت را
از شور غزلخوانی تو یکسره میریخت
در نای غزل، نغمۀ نی شعرت ترت را
سرپوش بر این حادثه بگذار که زهرا
بر نیزۀ تقدیر نبیند که سرت را ...
بر نیزه چه بیبال و پری، قصد من این است
در شعر به تصویر کشم بال و پرت را
پرواز نکن، تشنۀ یک جرعه حضوریم
تأخیر بینداز به فردا سفرت را
قرآنی و «والفجر» تنت رنگپریده است
تفسیر کنم با چه زبانی سحرت را
برخیز تو ای قاری شیرین دهن امروز
دنیا به تماشا بنشیند هنرت را
-
صاحب غمها
آمد محرم، صاحب غمها کجایی؟
ای داغدار اشک و ماتمها کجایی؟
ای خسته از انبوه آدمها کجایی؟
اصلا بگو آقا محرمها کجایی؟
-
«انّمایی» دوباره نازل شد
نیزهدارت به من یتیمی را، داشت از روی نی نشان میداد
زخم هرچه گرفت جان مرا، هر نگاهت به من که جان میداد
تو روی نیزه هم اگر باشی، سایهات همچنان روی سر ماست
ای سر روی نیزه! ای خورشید! گرمیت جان به کاروان میداد -
بیبرادر
دو دست سبز او در آب میخورد
مگر او بیبرادر آب میخورد؟
به لبخند گل ششماهه سوگند
عطش، از آتشِ «در» آب میخورد
-
بیبدیل
اگر لبتشنه اما بیبدیل است
زلال عشق را تنها دلیل است
شفاعت را به دستش میسپارند
که او از جانب زهرا وکیل است
خبر داغ
آن باد که آورده ز مقتل خبرت را
پاشیده به هر جا خبر شعلهورت را
در سطر خبرهای جهان داغترین است:
در ظهر عطش سوخته دریا جگرت را
دعوا سر این بود که از نسل غدیری
این قوم فقط داشته بغض پدرت را
از شور غزلخوانی تو یکسره میریخت
در نای غزل، نغمۀ نی شعرت ترت را
سرپوش بر این حادثه بگذار که زهرا
بر نیزۀ تقدیر نبیند که سرت را ...
بر نیزه چه بیبال و پری، قصد من این است
در شعر به تصویر کشم بال و پرت را
پرواز نکن، تشنۀ یک جرعه حضوریم
تأخیر بینداز به فردا سفرت را
قرآنی و «والفجر» تنت رنگپریده است
تفسیر کنم با چه زبانی سحرت را
برخیز تو ای قاری شیرین دهن امروز
دنیا به تماشا بنشیند هنرت را