- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۰۷
- بازدید: ۲۴۷۶
- شماره مطلب: ۱۹۳۰
-
چاپ
ماه را دنبال خود منزل به منزل میبری
میروی با رفتنت از آسمان دل میبری
ماه را دنبال خود منزل به منزل میبری
از میان خارهای تشنه بار درد را
روی دوش صبر با پای پر از گل میبری
میکشی رود زلالی با خودت تا پای شهر
ماهیان تشنه را از روی ساحل میبری
از دل منظومهات هفتاد و دو خورشید را
تا کنار بهت چشمان قبایل میبری
در شب دلواپسیها با کلام و منطقت
خواب را از کوچههای دلهای غافل میبری
از صدای هقهقات گوش زمین کر میشود
میروی با رفتنت از آسمان دل میبری
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
ماه را دنبال خود منزل به منزل میبری
میروی با رفتنت از آسمان دل میبری
ماه را دنبال خود منزل به منزل میبری
از میان خارهای تشنه بار درد را
روی دوش صبر با پای پر از گل میبری
میکشی رود زلالی با خودت تا پای شهر
ماهیان تشنه را از روی ساحل میبری
از دل منظومهات هفتاد و دو خورشید را
تا کنار بهت چشمان قبایل میبری
در شب دلواپسیها با کلام و منطقت
خواب را از کوچههای دلهای غافل میبری
از صدای هقهقات گوش زمین کر میشود
میروی با رفتنت از آسمان دل میبری