- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۰۴
- بازدید: ۲۸۴۷
- شماره مطلب: ۱۸۰۸
-
چاپ
به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
جبریل با گریه گریز کربلا زد
ایثار تا حدِّ گذشت از خویشتن بود
دریاتر از دریا دل یک شیرزن بود
گر چه نبی از مکه بیرون شد غمی نیست
هر جا خدیجه بود، بهتر از وطن بود
دلگرمی پیغمبران بودن ثواب است
پاداش خیرش مادر زهراشدن بود
آنقدر از داراییاش خرج خدا شد
حتی دم مرگش دریغ از یک کفن بود
با فاطمه چشمان پیرش درد دل کرد
در اشکهایش حسرت یک پیرهن بود
گویا خدا میخواست که روضه بخواند
وقتی کفن آمد برای پنج تن بود
آری، کفن تقسیم شد اما کم آمد
حرف از غریبی بود که بعد ازحسن بود
جبریل با گریه گریز کربلا زد
حرف از تنی زخم و چهل شمشیرزن بود
حرف از زنی، که دید بر تن سر نمانده
سرهیچ، جای بوسهای دیگر نمانده
-
غریبتر
شبی که دیدۀ خود، پُر ستاره میکردم
برای غربت دل، فکر چاره میکردم
به دانههای چو تسبیحِ اشک در دستم
برای آمدنت، استخاره میکردم
-
روزی کربلا
میشود سوخت و خاکستری آورد به دست
باید اینگونه شد و دلبری آورد به دست
یک شبی مرحمت گوشۀ چشمی باید
تا که بتوان سحر بهتری آورد به دست
-
نوبت ما
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
دیگر دو بال آرزویمان شکسته است
از انتظار پر شده حال و هوای ما -
زخم
دل پر از زخم، نفس زخم، رگ حنجر زخم
گوشهای درته گودال، لب حنجر زخم
آسمان پر شده از سر، سر بر نیزه شده
پیکری روی زمین بی سر و، سرتاسر زخم
به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
جبریل با گریه گریز کربلا زد
ایثار تا حدِّ گذشت از خویشتن بود
دریاتر از دریا دل یک شیرزن بود
گر چه نبی از مکه بیرون شد غمی نیست
هر جا خدیجه بود، بهتر از وطن بود
دلگرمی پیغمبران بودن ثواب است
پاداش خیرش مادر زهراشدن بود
آنقدر از داراییاش خرج خدا شد
حتی دم مرگش دریغ از یک کفن بود
با فاطمه چشمان پیرش درد دل کرد
در اشکهایش حسرت یک پیرهن بود
گویا خدا میخواست که روضه بخواند
وقتی کفن آمد برای پنج تن بود
آری، کفن تقسیم شد اما کم آمد
حرف از غریبی بود که بعد ازحسن بود
جبریل با گریه گریز کربلا زد
حرف از تنی زخم و چهل شمشیرزن بود
حرف از زنی، که دید بر تن سر نمانده
سرهیچ، جای بوسهای دیگر نمانده