- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۳/۰۹
- بازدید: ۲۴۰۸
- شماره مطلب: ۱۷۰۰
-
چاپ
مدح حضرت علی اکبر (ع)
اَشهدُ اَنّ عشق چاقویش!
کاروان کاروان شب تاریک، گم شده لابلای گیسویش
خنجر از دست ماه میافتد، در مصاف هلال ابرویش
چشمهایش از آسمان لبریز، سینهاش داغدار طوفان هاست
دستهایش به وسعت دریا، هیبت کوه در دو بازویش
در سجودند مست و عرفانی، صحن و محراب و مهر و پیشانی
این جوان را که قُبّه الخَضراء، میزند بوسه بر سر و رویش!
قد علم کرده خون غیرت را، در رگ سنگها بجوشاند
میرود تا تمام میدان را، غرق حیرت کند هیاهویش
اَشهدُ اَنّ این ذبیح الله، باکی از مرگ در نگاهش نیست
اَشهدُ اَنّ این منای حسین، اَشهدُ اَنّ عشق چاقویش!
دسته دسته ملائک از هر سو، گرد او در طواف اندوه اند
رخت اِحرام بسته جبرائیل، رفته زانو زده است پهلویش
مدح حضرت علی اکبر (ع)
اَشهدُ اَنّ عشق چاقویش!
کاروان کاروان شب تاریک، گم شده لابلای گیسویش
خنجر از دست ماه میافتد، در مصاف هلال ابرویش
چشمهایش از آسمان لبریز، سینهاش داغدار طوفان هاست
دستهایش به وسعت دریا، هیبت کوه در دو بازویش
در سجودند مست و عرفانی، صحن و محراب و مهر و پیشانی
این جوان را که قُبّه الخَضراء، میزند بوسه بر سر و رویش!
قد علم کرده خون غیرت را، در رگ سنگها بجوشاند
میرود تا تمام میدان را، غرق حیرت کند هیاهویش
اَشهدُ اَنّ این ذبیح الله، باکی از مرگ در نگاهش نیست
اَشهدُ اَنّ این منای حسین، اَشهدُ اَنّ عشق چاقویش!
دسته دسته ملائک از هر سو، گرد او در طواف اندوه اند
رخت اِحرام بسته جبرائیل، رفته زانو زده است پهلویش