- تاریخ انتشار: ۱۳۹۲/۰۲/۰۴
- بازدید: ۴۸۵۱
- شماره مطلب: ۱۶۲
-
چاپ
حدیث عشق
حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را
به خون نشانده دل دودمان آدم را
غم تو موهبت کبریاست در دل من
نمیدهم به سرور بهشت این غم را
غبار ماتم تو آبرو به من بخشید
به عالمی ندهم این غبار ماتم را
اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم
هزار بار بمیرم نبینم آن غم را
محبت تو بود رشتۀ نجات مرا
رها نمیکنم این ریسمان محکم را
گناهکارم و یک عمر چشم گریانم
به زخمهای تو تقدیم کرده مرهم را
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
حدیث عشق
حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را
به خون نشانده دل دودمان آدم را
غم تو موهبت کبریاست در دل من
نمیدهم به سرور بهشت این غم را
غبار ماتم تو آبرو به من بخشید
به عالمی ندهم این غبار ماتم را
اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم
هزار بار بمیرم نبینم آن غم را
محبت تو بود رشتۀ نجات مرا
رها نمیکنم این ریسمان محکم را
گناهکارم و یک عمر چشم گریانم
به زخمهای تو تقدیم کرده مرهم را
حدیث عشق نگویم مگر به حضرت دوست