- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۲/۲۲
- بازدید: ۲۰۶۱
- شماره مطلب: ۱۶۱۹
-
چاپ
تفسیر بوریا
هر نی فغان نای تو را در میآورد
آوای ربنای تو را در میآورد
با اینکه زندهای! چه حریصانه نیزهدار
دارد لباسهای تو را در میآورد
پا بر زمین مکش، که کمان دار سنگ دل
میخندد و ادای تو را در میآورد
دارد نگاه مات من از متن تیغها
تفسیر بوریای تو را در میآورد
در حیرتم که سنگ به من میخورد ولی
بالای نی صدای تو را در میآورد
زخم لبت هم اشک مرا در میآورد
هم گریۀ خدای تو را در میآورد
وقت نماز افسری از خورجین خویش
عمامه و عبای تو را در میآورد
-
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد
از لالههای پرپرم چیزی نگویم
-
استاد درس رزم علمدار کربلا
شاهنشه اریکۀ قدرت اباالحسن
اسطورۀ صلابت و غیرت اباالحسن
یا والی الولی، ید حق، بندۀ خلف
یا مظهر العجایب عالم، شه نجف
-
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرم است
در کوچهها، نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه، جهنم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
-
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
آه دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال، تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
تفسیر بوریا
هر نی فغان نای تو را در میآورد
آوای ربنای تو را در میآورد
با اینکه زندهای! چه حریصانه نیزهدار
دارد لباسهای تو را در میآورد
پا بر زمین مکش، که کمان دار سنگ دل
میخندد و ادای تو را در میآورد
دارد نگاه مات من از متن تیغها
تفسیر بوریای تو را در میآورد
در حیرتم که سنگ به من میخورد ولی
بالای نی صدای تو را در میآورد
زخم لبت هم اشک مرا در میآورد
هم گریۀ خدای تو را در میآورد
وقت نماز افسری از خورجین خویش
عمامه و عبای تو را در میآورد