- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۲۶۲۲
- شماره مطلب: ۱۶۱۰
-
چاپ
شب شعر بلند عاشورا
چه شب شاعرانهای داری!؟
قلم و باده و رطب داری
شب شعر بلند عاشورا ست
غزل بندگی به لب داری
چه شب عاشقانهای داری!؟
گوشهای با خدا؛ برادر من
غبطه خوردم به سجدههای شما
التماس ِ دعا برادر من
خواب دیدی حسین من؟ خیر است
تن پاک تو را سگی می خور
چیست تعبیر آن؟ امید دلم
خواب آشفتهات به فکرم برد
نه حسینم! قرارمان این نیست
من بمانم، ولی شما بروی
نه حسینم! نمیشود بی من
ته گودال پر بلا بروی
مادرم گفته دورتان باشم
مادرانه شبیه پروانه
تو مرا پیر میکنی آخر
با همین گریۀ غریبانه
از همان کودکی اسیر توام
بی جهت اسوۀ وفا نشدم
به خدا بعد ازدواجم نیز
لحظهای از شما جدا نشدم
خواستگاران ِ من که یادت هست؟
بین شان عشق تو مقدم بود
با تو بودن؛ همیشه و همه جا
شرط اصلی ِ ازدواجم بود
شب عقدم به شوهرم گفتم:
- از حسینم مرا جدا نکنی!
غیر «أُخت الحسین»، عبدالله
اسم دیگر مرا صدا نکنی!
حرف رفتن نزن عزیز دلم
جگرم را به درد آوردی
به زمین میزند مرا غم تو
کمرم را به درد آوردی
چه شده!؟ خیرهای به معجر من؟
تو خودت مکه هدیهام دادی
چادرم خاکی است، میدانم
نکند یاد مادر افتادی؟
مُردم از غصه، هی نگو فردا
غرق ِ خون در میان ِ گودالم
چه شده!؟ جان من چرا امشب
پرس و جو میکنی ز خلخالم
-
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد
از لالههای پرپرم چیزی نگویم
-
استاد درس رزم علمدار کربلا
شاهنشه اریکۀ قدرت اباالحسن
اسطورۀ صلابت و غیرت اباالحسن
یا والی الولی، ید حق، بندۀ خلف
یا مظهر العجایب عالم، شه نجف
-
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرم است
در کوچهها، نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه، جهنم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
-
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
آه دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال، تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
شب شعر بلند عاشورا
چه شب شاعرانهای داری!؟
قلم و باده و رطب داری
شب شعر بلند عاشورا ست
غزل بندگی به لب داری
چه شب عاشقانهای داری!؟
گوشهای با خدا؛ برادر من
غبطه خوردم به سجدههای شما
التماس ِ دعا برادر من
خواب دیدی حسین من؟ خیر است
تن پاک تو را سگی می خور
چیست تعبیر آن؟ امید دلم
خواب آشفتهات به فکرم برد
نه حسینم! قرارمان این نیست
من بمانم، ولی شما بروی
نه حسینم! نمیشود بی من
ته گودال پر بلا بروی
مادرم گفته دورتان باشم
مادرانه شبیه پروانه
تو مرا پیر میکنی آخر
با همین گریۀ غریبانه
از همان کودکی اسیر توام
بی جهت اسوۀ وفا نشدم
به خدا بعد ازدواجم نیز
لحظهای از شما جدا نشدم
خواستگاران ِ من که یادت هست؟
بین شان عشق تو مقدم بود
با تو بودن؛ همیشه و همه جا
شرط اصلی ِ ازدواجم بود
شب عقدم به شوهرم گفتم:
- از حسینم مرا جدا نکنی!
غیر «أُخت الحسین»، عبدالله
اسم دیگر مرا صدا نکنی!
حرف رفتن نزن عزیز دلم
جگرم را به درد آوردی
به زمین میزند مرا غم تو
کمرم را به درد آوردی
چه شده!؟ خیرهای به معجر من؟
تو خودت مکه هدیهام دادی
چادرم خاکی است، میدانم
نکند یاد مادر افتادی؟
مُردم از غصه، هی نگو فردا
غرق ِ خون در میان ِ گودالم
چه شده!؟ جان من چرا امشب
پرس و جو میکنی ز خلخالم
آی خانوم...