مشخصات شعر

شب شعر بلند عاشورا

چه شب شاعرانه‌ای داری!؟

قلم و باده و رطب داری

شب شعر بلند عاشورا ست

غزل بندگی  به لب داری

 

چه شب عاشقانه‌ای داری!؟

گوشه‌ای با خدا؛ برادر من

غبطه خوردم به سجده‌های شما

التماس ِ دعا برادر من

 

 

خواب دیدی حسین من؟ خیر است

تن پاک تو را سگی می خور

چیست تعبیر آن؟ امید دلم

خواب آشفته‌ات به فکرم برد

 

نه حسینم! قرارمان این نیست

من بمانم، ولی شما بروی

نه حسینم! نمی‌شود بی من

ته گودال پر بلا بروی

 

مادرم گفته دورتان باشم

مادرانه شبیه پروانه

تو مرا پیر می‌کنی آخر

با همین گریۀ غریبانه

 

از همان کودکی اسیر توام

بی جهت اسوۀ وفا نشدم

به خدا بعد ازدواجم  نیز

لحظه‌ای از شما جدا نشدم

 

خواستگاران ِ من که یادت هست؟

بین شان عشق تو مقدم  بود

با تو بودن؛ همیشه و همه جا

شرط اصلی ِ ازدواجم  بود

 

شب عقدم به شوهرم  گفتم:

- از حسینم مرا جدا نکنی!

غیر‍ «أُخت الحسین»، عبدالله

اسم دیگر مرا صدا نکنی!

 

حرف رفتن نزن عزیز دلم

جگرم را به درد آوردی

به زمین می‌زند مرا غم  تو

کمرم را به درد آوردی

 

چه شده!؟ خیره‌ای به معجر من؟

تو خودت مکه هدیه‌ام دادی

چادرم خاکی است، می‌دانم

نکند یاد مادر افتادی؟

 

مُردم از غصه، هی نگو فردا

غرق ِ خون در میان ِ گودالم

چه شده!؟ جان من چرا امشب

پرس و جو می‌کنی ز خلخالم

شب شعر بلند عاشورا

چه شب شاعرانه‌ای داری!؟

قلم و باده و رطب داری

شب شعر بلند عاشورا ست

غزل بندگی  به لب داری

 

چه شب عاشقانه‌ای داری!؟

گوشه‌ای با خدا؛ برادر من

غبطه خوردم به سجده‌های شما

التماس ِ دعا برادر من

 

 

خواب دیدی حسین من؟ خیر است

تن پاک تو را سگی می خور

چیست تعبیر آن؟ امید دلم

خواب آشفته‌ات به فکرم برد

 

نه حسینم! قرارمان این نیست

من بمانم، ولی شما بروی

نه حسینم! نمی‌شود بی من

ته گودال پر بلا بروی

 

مادرم گفته دورتان باشم

مادرانه شبیه پروانه

تو مرا پیر می‌کنی آخر

با همین گریۀ غریبانه

 

از همان کودکی اسیر توام

بی جهت اسوۀ وفا نشدم

به خدا بعد ازدواجم  نیز

لحظه‌ای از شما جدا نشدم

 

خواستگاران ِ من که یادت هست؟

بین شان عشق تو مقدم  بود

با تو بودن؛ همیشه و همه جا

شرط اصلی ِ ازدواجم  بود

 

شب عقدم به شوهرم  گفتم:

- از حسینم مرا جدا نکنی!

غیر‍ «أُخت الحسین»، عبدالله

اسم دیگر مرا صدا نکنی!

 

حرف رفتن نزن عزیز دلم

جگرم را به درد آوردی

به زمین می‌زند مرا غم  تو

کمرم را به درد آوردی

 

چه شده!؟ خیره‌ای به معجر من؟

تو خودت مکه هدیه‌ام دادی

چادرم خاکی است، می‌دانم

نکند یاد مادر افتادی؟

 

مُردم از غصه، هی نگو فردا

غرق ِ خون در میان ِ گودالم

چه شده!؟ جان من چرا امشب

پرس و جو می‌کنی ز خلخالم

۱ نظر
 
  • یاکریم ۱۳۹۹/۰۶/۰۱

    آی خانوم...

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×