- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۵
- بازدید: ۲۳۲۵
- شماره مطلب: ۱۵۸۴
-
چاپ
خالی شده جهنّم و آتش فرو نشست
ما شیعه زادهایم و هوادار حیدریم
تا آخرین نفَس همگی یار حیدریم
عمّار یاسر، اَصبغ و سلمان و مالکیم
حُجر و کمیل و میثم تمّار حیدریم
با یک اشارهاش سر و جان را فدا کنیم
شکر خدا که گرمی بازار حیدریم
حتّی شب ولادت اربابمان حسین
مشغول به سرودن اشعار حیدریم
یا مرتضی علی علی، مولا علی علی
اذکار ماست بس که گرفتار حیدریم
طبق «فمَن یَمُت یَرَنی» در زمان مرگ
ما محو دیدن گُل رخسار حیدریم
فصل بصیرت است و به دنبال اصلحیم
در اوج فتنه نوکر بیدار حیدریم
ما جز علی به هیچ کسی دل نمیدهیم
حتّی به قدر یک نفسی دل نمیدهیم
ما تشنهایم، جرعۀ آبی به ما دهید
بهتر بُوَد که ظرف شرابی به ما دهید
چندین شب است بادۀ نابی نخوردهایم
لطفی کنید و بادۀ نابی به ما دهید
ما قصد پای بوسی تان را نمودهایم
در بین جادهایم، رکابی به ما دهید
کرب و بلا محلّ عبور و مرور ماست
آن لحظهای که حال خرابی به ما دهید
یک بار کافی است که بگوییم «یا حسین»
قبل از ختام، کوه ثوابی به ما دهید
جشن تولّد تو و سجّاد و ساقی است
باید سه وعده سور حسابی به ما دهید
وقتی به ما «حسین حسین» وحی می کنید
پس واجب است تا که کتابی به ما دهید
پیغمبریم و خدمت ارباب میکنیم
نام تو را به صفحۀ دل قاب میکنیم
ارباب ما رسیده و دنیا شلوغ شد
دنیا فقط نه... عالم بالا شلوغ شد
بازار نوکری من و تو گرفته است
شکر خدا دوباره سر ما شلوغ شد
با فوجی از فرشته، بزرگ ملائکه ...
... آمد زمین و خانۀ مولا شلوغ شد
در دست هر فرشته هدایای شاخصی ست
اطراف گاهوارۀ آقا شلوغ شد
از برکت رسیدن ارباب شیعهها
حتّی کِنِشت و دِیر و کلیسا شلوغ شد
با کشتی نجات سریع و وسیع او
نقطه به نقطه دامن دریا شلوغ شد
خالی شده جهنّم و آتش فرو نشست
در عین حال، جنّت اعلی شلوغ شد
فرزند دومین پیمبر پسر شده
زهرا دوباره مادر و حیدر پدر شده
وقتی که رو به وادی میقات میکنیم
با ذکر «یا حسین» مناجات میکنیم
مصداق «یا مُفتّح الأبواب» نام اوست
ما با حسین، سِیر سماوات میکنیم
مهرش که روزی دل هر کس نمیشود
با مهر او همیشه مباهات میکنیم
ما که عذاب قبر نداریم با حسین
با حرز یار، دفع بلیّات میکنیم
اینکه سرشت ما همه از خاک کربلاست
با منطق فلاسفه اثبات میکنیم
با کربلای او چه نیازی به جنّت است
اعراض از تمامی جنّات میکنیم
وقتی که نام حضرت ارباب میبریم
خوشنود قلب عمّۀ سادات میکنیم
هر دلبری که دلبر آقا نمیشود
هر خواهری که زینب کبری نمیشود
شأن نزول و روح کتاب خدا حسین
والفجر و مریم و فلق و وَالضّحی حسین
تو آمدی و جمع شما جمع گشته است
زهرا، حسن، نبی خدا، مرتضی، حسین
تو آمدی و آل عبا با تو پا گرفت
بی تو چه ناقص است حدیث کسا حسین
روز ازل که نامۀ ما را نوشتهاند
افتاده کار محشر ما با شما حسین
وقت تولّدم که مؤذّن مرا گرفت
در گوش من به جای اذان گفت «یا حسین»
در مکتب تو غیر دو واژه نخواندهام
در ابتدا حسین وَ در انتها حسین
رغبت نمیکنم که روم جای دیگری
وقتی که هست نزد تو دارالشّفا حسین
ما غیر درب خانهتان در نمیزنیم
ما رو به غیر آل پیمبر نمیزنیم
از بس که باوقار بُوَد برگزیدنی ست
ناز نگاه یوسف زهرا خریدنی ست
نجوای هر شبانۀ قبل از ولادتش
با گریههای حضرت زهرا شنیدنی ست
فطرس ز برکت قدمش بال و پر گرفت
این بالها به عرش خدا هم پریدنی ست
مهرش در آسمان نبی پر تلألؤ است
تصویر عشق او به پیمبر کشیدنی ست
او شیر را ز دست نبی ارتزاق کرد
بس که لبن ز دست پیمبر مکیدنی ست
اصلاً عجیب نیست که او یک پیمبر است
معراج او به دوش محمّد چه دیدنی ست
شیرینتر از شراب عسل بوسه از گلوست
یعنی که طعم بوسۀ دلبر چشیدنی ست
حس میکنم که زائر شش گوشه میشوم
از بس که عطر سیب حریمش وزیدنی ست
هنگام پای بوسیاش از غم، بری شدم
پایین پا رسیدم، علی اکبری شدم
-
حنجرم آتش گرفت
از شرار زهر کینه پیکرم آتش گرفت
از جفای همسرم، خاکسترم آتش گرفت
همدم نا آشنایم، قاتل جانم شده
از جسارتهای او پا تا سرم آتش گرفت
-
جاروکش فرش عزایت جبرئیل است
آمد محرّم نبض عالم ایستاده
از حرکتش حتّی زمین هم ایستاده
ما پیرو دستور «فابک للحسین» یم
بر آفتاب دیده، شبنم ایستاده
-
لحظۀ پرواز
جادۀ وصل علی و فاطمه هموار بود
لحظۀ پرواز روح حیدر کرّار بود
رنگ خون شد دستمال زرد بر پیشانیاش
یعنی اینکه جوشش زخم سرش بسیار بود
-
ﺟﺎﺭﻭﮐﺶ ﻓﺮﺵ ﻋﺰﺍﯾﺖ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺍﺳﺖ
ﺁﻣﺪ ﻣﺤﺮﻡ، ﻧﺒﺾ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
ﺍﺯ ﺣﺮﮐﺘﺶ ﺣﺘّﯽ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩﻣﺎ ﭘﯿﺮﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ « ﻓﺎﺑﮏ ﻟﻠﺤﺴﯿﻦ» ﯾﻢ
ﺑﺮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﺒﻨﻢ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
خالی شده جهنّم و آتش فرو نشست
ما شیعه زادهایم و هوادار حیدریم
تا آخرین نفَس همگی یار حیدریم
عمّار یاسر، اَصبغ و سلمان و مالکیم
حُجر و کمیل و میثم تمّار حیدریم
با یک اشارهاش سر و جان را فدا کنیم
شکر خدا که گرمی بازار حیدریم
حتّی شب ولادت اربابمان حسین
مشغول به سرودن اشعار حیدریم
یا مرتضی علی علی، مولا علی علی
اذکار ماست بس که گرفتار حیدریم
طبق «فمَن یَمُت یَرَنی» در زمان مرگ
ما محو دیدن گُل رخسار حیدریم
فصل بصیرت است و به دنبال اصلحیم
در اوج فتنه نوکر بیدار حیدریم
ما جز علی به هیچ کسی دل نمیدهیم
حتّی به قدر یک نفسی دل نمیدهیم
ما تشنهایم، جرعۀ آبی به ما دهید
بهتر بُوَد که ظرف شرابی به ما دهید
چندین شب است بادۀ نابی نخوردهایم
لطفی کنید و بادۀ نابی به ما دهید
ما قصد پای بوسی تان را نمودهایم
در بین جادهایم، رکابی به ما دهید
کرب و بلا محلّ عبور و مرور ماست
آن لحظهای که حال خرابی به ما دهید
یک بار کافی است که بگوییم «یا حسین»
قبل از ختام، کوه ثوابی به ما دهید
جشن تولّد تو و سجّاد و ساقی است
باید سه وعده سور حسابی به ما دهید
وقتی به ما «حسین حسین» وحی می کنید
پس واجب است تا که کتابی به ما دهید
پیغمبریم و خدمت ارباب میکنیم
نام تو را به صفحۀ دل قاب میکنیم
ارباب ما رسیده و دنیا شلوغ شد
دنیا فقط نه... عالم بالا شلوغ شد
بازار نوکری من و تو گرفته است
شکر خدا دوباره سر ما شلوغ شد
با فوجی از فرشته، بزرگ ملائکه ...
... آمد زمین و خانۀ مولا شلوغ شد
در دست هر فرشته هدایای شاخصی ست
اطراف گاهوارۀ آقا شلوغ شد
از برکت رسیدن ارباب شیعهها
حتّی کِنِشت و دِیر و کلیسا شلوغ شد
با کشتی نجات سریع و وسیع او
نقطه به نقطه دامن دریا شلوغ شد
خالی شده جهنّم و آتش فرو نشست
در عین حال، جنّت اعلی شلوغ شد
فرزند دومین پیمبر پسر شده
زهرا دوباره مادر و حیدر پدر شده
وقتی که رو به وادی میقات میکنیم
با ذکر «یا حسین» مناجات میکنیم
مصداق «یا مُفتّح الأبواب» نام اوست
ما با حسین، سِیر سماوات میکنیم
مهرش که روزی دل هر کس نمیشود
با مهر او همیشه مباهات میکنیم
ما که عذاب قبر نداریم با حسین
با حرز یار، دفع بلیّات میکنیم
اینکه سرشت ما همه از خاک کربلاست
با منطق فلاسفه اثبات میکنیم
با کربلای او چه نیازی به جنّت است
اعراض از تمامی جنّات میکنیم
وقتی که نام حضرت ارباب میبریم
خوشنود قلب عمّۀ سادات میکنیم
هر دلبری که دلبر آقا نمیشود
هر خواهری که زینب کبری نمیشود
شأن نزول و روح کتاب خدا حسین
والفجر و مریم و فلق و وَالضّحی حسین
تو آمدی و جمع شما جمع گشته است
زهرا، حسن، نبی خدا، مرتضی، حسین
تو آمدی و آل عبا با تو پا گرفت
بی تو چه ناقص است حدیث کسا حسین
روز ازل که نامۀ ما را نوشتهاند
افتاده کار محشر ما با شما حسین
وقت تولّدم که مؤذّن مرا گرفت
در گوش من به جای اذان گفت «یا حسین»
در مکتب تو غیر دو واژه نخواندهام
در ابتدا حسین وَ در انتها حسین
رغبت نمیکنم که روم جای دیگری
وقتی که هست نزد تو دارالشّفا حسین
ما غیر درب خانهتان در نمیزنیم
ما رو به غیر آل پیمبر نمیزنیم
از بس که باوقار بُوَد برگزیدنی ست
ناز نگاه یوسف زهرا خریدنی ست
نجوای هر شبانۀ قبل از ولادتش
با گریههای حضرت زهرا شنیدنی ست
فطرس ز برکت قدمش بال و پر گرفت
این بالها به عرش خدا هم پریدنی ست
مهرش در آسمان نبی پر تلألؤ است
تصویر عشق او به پیمبر کشیدنی ست
او شیر را ز دست نبی ارتزاق کرد
بس که لبن ز دست پیمبر مکیدنی ست
اصلاً عجیب نیست که او یک پیمبر است
معراج او به دوش محمّد چه دیدنی ست
شیرینتر از شراب عسل بوسه از گلوست
یعنی که طعم بوسۀ دلبر چشیدنی ست
حس میکنم که زائر شش گوشه میشوم
از بس که عطر سیب حریمش وزیدنی ست
هنگام پای بوسیاش از غم، بری شدم
پایین پا رسیدم، علی اکبری شدم