- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۸/۰۳
- بازدید: ۴۸۵۴
- شماره مطلب: ۱۴۶۹
-
چاپ
زبان حال امام سجاد (ع)
روضه و اشک است کارم روز و شب در کاروان
حکم از بالا برایم آمده تب داشتن
کاسۀ چشمی پر و اشک لبالب داشتن
مصحفی دارم ورقها دل٬ زبانم هم قلم
اشک من جاری ست از باب مرکّب داشتن
روضه و اشک است کارم روز و شب در کاروان
روضهها را روز دیدن اشک را شب داشتن
پای دل تاول زد اما میدوم دنبال او
در خیالم هم ندارم فکر مرکب داشتن
سهم هرکس در میان کربلا تقسیم شد
سهم من از کربلا این است٬ زینب داشتن
خاک صحرا میشود سجادهام وقت نماز
دانه دانه اشکها تسبیح این راز و نیاز
دوری این راه ترتیب نمازم را شکست
که شکستن پشتش از اندوه و درد ما شکست
ما راَیت و فی البلا الا جمیلا گفتهایم
یک جهان حرف است از پیروزی ما تا شکست
سر شکستن ارث فامیلی ما از کوفه است
زینبی سر زد به محمل تا سر سقا شکست
قلب مجنون میشکست از دوری لیلای خود
کار بر عکس است در اینجا دل لیلا شکست
روزگاری هم دری با تختهای جور آمد و
قلب بابامان علی را پهلوی زهرا شکست
دست من بسته شد و ذکر قنوتم حیدر است
قد من خم شد از آنکه سجدهام چون مادر است
یکسره باشد نگاهم بر سری که سرتر است
آنکه بدتر بر زمین افتاده اینجا برتر است
بوی او پیچیدهتر گشته ست بین باغچه
هر گلی که پیش گلهای دگر پرپرتر است
آنکه دعوی داشت من اینجا علی اکبرترم
حال علی اصغر علی اصغر علی اصغرتر است
بازتر شد سفرۀ تفسیر قرآن کریم
زینبم داده دو اسماعیل پس هاجرتر است
راویان گفتند معجر من ولی در فکر خود
حتم دارم معجر از این حرفها معجرتر است
کار و بار حاجت یک عمر ما را ساختی
ساربانا سایهاش را بر سرم انداختی
حرفهایی هست پنهانی میان قافله
در اعوذ بالله از شام ِ نماز نافله
دل که با دل راه دارد٬ راهی اما بین ماست
سلسله در سلسله در سلسله در سلسله
پنبه و آتش نباید رو به رو با هم شوند
بر نمیدارد نگاه اما رباب از حرمله
قطره با دریا که باشد میشود دریا ولی
کودکی از کاروان ما گرفته فاصله
ضعف دارد میرود در خواب و از جا میپرد
میرسد بر گوش او گویا صدای هلهله
این مسیر سخت را طی میکنم با خاطرات
من فقط ماندم و زینب، باقیات الصالحات
-
روز مادر
روز مادر که میرسد همه جا
میشود غرق هدیه و لبخندهمه فامیل سعی شان این است
توی یک خانه دور هم باشند -
سفر بسیار باید کرد تا پخته شود خامی
در این چله نشینیها چهل منزل خطر دیدم
تو ذکری دادی و من هم چهل منزل اثر دیدمو من با چشم کم سویم به سوی تو نظر کردم
چهل منزل کنار خود تو را دیدم اگر دیدم -
از رجزخوانی حر شعر دهانش وا ماند
کوفه خاری شد و در چشم جهان بین افتاد
اشک مسلم شد و از بام به پایین افتاد
غم عروسی است که در حال طرب میآید
و به دامادی چشمان وهب میآید
زبان حال امام سجاد (ع)
روضه و اشک است کارم روز و شب در کاروان
حکم از بالا برایم آمده تب داشتن
کاسۀ چشمی پر و اشک لبالب داشتن
مصحفی دارم ورقها دل٬ زبانم هم قلم
اشک من جاری ست از باب مرکّب داشتن
روضه و اشک است کارم روز و شب در کاروان
روضهها را روز دیدن اشک را شب داشتن
پای دل تاول زد اما میدوم دنبال او
در خیالم هم ندارم فکر مرکب داشتن
سهم هرکس در میان کربلا تقسیم شد
سهم من از کربلا این است٬ زینب داشتن
خاک صحرا میشود سجادهام وقت نماز
دانه دانه اشکها تسبیح این راز و نیاز
دوری این راه ترتیب نمازم را شکست
که شکستن پشتش از اندوه و درد ما شکست
ما راَیت و فی البلا الا جمیلا گفتهایم
یک جهان حرف است از پیروزی ما تا شکست
سر شکستن ارث فامیلی ما از کوفه است
زینبی سر زد به محمل تا سر سقا شکست
قلب مجنون میشکست از دوری لیلای خود
کار بر عکس است در اینجا دل لیلا شکست
روزگاری هم دری با تختهای جور آمد و
قلب بابامان علی را پهلوی زهرا شکست
دست من بسته شد و ذکر قنوتم حیدر است
قد من خم شد از آنکه سجدهام چون مادر است
یکسره باشد نگاهم بر سری که سرتر است
آنکه بدتر بر زمین افتاده اینجا برتر است
بوی او پیچیدهتر گشته ست بین باغچه
هر گلی که پیش گلهای دگر پرپرتر است
آنکه دعوی داشت من اینجا علی اکبرترم
حال علی اصغر علی اصغر علی اصغرتر است
بازتر شد سفرۀ تفسیر قرآن کریم
زینبم داده دو اسماعیل پس هاجرتر است
راویان گفتند معجر من ولی در فکر خود
حتم دارم معجر از این حرفها معجرتر است
کار و بار حاجت یک عمر ما را ساختی
ساربانا سایهاش را بر سرم انداختی
حرفهایی هست پنهانی میان قافله
در اعوذ بالله از شام ِ نماز نافله
دل که با دل راه دارد٬ راهی اما بین ماست
سلسله در سلسله در سلسله در سلسله
پنبه و آتش نباید رو به رو با هم شوند
بر نمیدارد نگاه اما رباب از حرمله
قطره با دریا که باشد میشود دریا ولی
کودکی از کاروان ما گرفته فاصله
ضعف دارد میرود در خواب و از جا میپرد
میرسد بر گوش او گویا صدای هلهله
این مسیر سخت را طی میکنم با خاطرات
من فقط ماندم و زینب، باقیات الصالحات
السلام علیک یا حضرت امام سجاد (ع)