- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۵
- بازدید: ۲۴۷۲
- شماره مطلب: ۱۴۵۹
-
چاپ
دیر نکنی...
حالا که میرى یه وقت دیر نکنى
جلوى خیمه من و پیر نکنى
من به تو تکیه زدم... با رفتنت
کوه من، من و زمینگیر نکنى
***
«تا» بشى و «تا» بشیم چه فایده؟
سیر بشیم تنها بشیم چه فایده؟
اگه صدتا صدتا مشک آب بیارى
ولى بى سقا بشیم چه فایده؟
***
همه از دست تو آبرو میخان
خاک پاهات و برا وضو میخان
اگه آب نشد نشد، پاشو بیا
بچهها آب نمیخان، عمو میخان
***
یه تار موت و به دنیا نمیدن
چشمات و به صدتا دریا نمیدن
به تو قول میدن تموم دخترام
بمیرن معجر به اینها نمیدن
***
به سرت عمود آهنین زدن
تو حسین شدى، برا همین زدن
کمر تو کمر من و شکست
تا زمین خوردى من و زمین زدن
***
اى علمدار تو رو با علم زدن
قد و بالاى تو رو به هم زدن
چهار هزار کمون به دست یکى یکى
اومدن روى تنت قدم زدن
***
صدامو تا نشنیدن کاری بکن
گریمو تا ندیدن کاری بکن
صدای اسباشونو نمیشنوی
دم خیمه رسیدن، کاری بکن
***
نزن این نیزهها رو با پا عقب
خودتو هی میکشی چرا عقب
تیر تو چشمت بود و افتادی حالا
از جلو درش بیارم یا عقب؟
***
تو مگه قرار نبود دیر نکنى
جلوى خیمه من و پیر نکنى
تو مگه قرار نبود با رفتنت
کوه من منو زمینگیر نکنى؟
***
روی پام چشمای دریاتو نکش
اینقدر روی زمین پاتو نکش
کاریه که شده، پس گریه نکن
اینقدر به مشک، چشماتو نکش
***
قطره قطره جمع شو، دریا شو بریم
دوباره خوش قد و بالا شو بریم
به خدا بچهها از تو راضیان
همشون منتظرن، پاشو بریم
***
وقتشه لرزش پامو ببینن
کمرِ انگشت نمامو ببینن
بهتره حالا نرم به خیمهها
نمیخوام که گریههامو ببینن
-
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی؟!
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مستحب الطاعه ترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
-
زهرای کربلا
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تونزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ -
چقدر با سر زانو به کربلا رفتند
بدون چون و بدون چرا نمیماندند
شبیه رود، شبیه صبا، نمیماندند
چه کربلاست که عالم بههوش میآید
پس از شنیدن چاووشها نمیماندند
-
آیههای تقدیر
گاه لیلایی و گهی مجنون
گاه مجنونم و گهی لیلا
گاه خورشید و گاه آیینه
روبهروی همیم در همه جا
دیر نکنی...
حالا که میرى یه وقت دیر نکنى
جلوى خیمه من و پیر نکنى
من به تو تکیه زدم... با رفتنت
کوه من، من و زمینگیر نکنى
***
«تا» بشى و «تا» بشیم چه فایده؟
سیر بشیم تنها بشیم چه فایده؟
اگه صدتا صدتا مشک آب بیارى
ولى بى سقا بشیم چه فایده؟
***
همه از دست تو آبرو میخان
خاک پاهات و برا وضو میخان
اگه آب نشد نشد، پاشو بیا
بچهها آب نمیخان، عمو میخان
***
یه تار موت و به دنیا نمیدن
چشمات و به صدتا دریا نمیدن
به تو قول میدن تموم دخترام
بمیرن معجر به اینها نمیدن
***
به سرت عمود آهنین زدن
تو حسین شدى، برا همین زدن
کمر تو کمر من و شکست
تا زمین خوردى من و زمین زدن
***
اى علمدار تو رو با علم زدن
قد و بالاى تو رو به هم زدن
چهار هزار کمون به دست یکى یکى
اومدن روى تنت قدم زدن
***
صدامو تا نشنیدن کاری بکن
گریمو تا ندیدن کاری بکن
صدای اسباشونو نمیشنوی
دم خیمه رسیدن، کاری بکن
***
نزن این نیزهها رو با پا عقب
خودتو هی میکشی چرا عقب
تیر تو چشمت بود و افتادی حالا
از جلو درش بیارم یا عقب؟
***
تو مگه قرار نبود دیر نکنى
جلوى خیمه من و پیر نکنى
تو مگه قرار نبود با رفتنت
کوه من منو زمینگیر نکنى؟
***
روی پام چشمای دریاتو نکش
اینقدر روی زمین پاتو نکش
کاریه که شده، پس گریه نکن
اینقدر به مشک، چشماتو نکش
***
قطره قطره جمع شو، دریا شو بریم
دوباره خوش قد و بالا شو بریم
به خدا بچهها از تو راضیان
همشون منتظرن، پاشو بریم
***
وقتشه لرزش پامو ببینن
کمرِ انگشت نمامو ببینن
بهتره حالا نرم به خیمهها
نمیخوام که گریههامو ببینن