- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۸
- بازدید: ۱۰۸۷
- شماره مطلب: ۱۳۴۱
-
چاپ
مشخصات شعر
نذر حضرت مسلم بن عقیل
هُِرم آه
اوج میگیرد خیالم تا افقهای پگاهش
تا شکوه بی کرانش، تا بلندای نگاهش
با شفق مأنوس گشته، چشمهای راز دارش
شعلهها سر میکشد از سوز اشک و هُرم آهش
عنکبوتان تارهایی از سیاهی میتنیدند
چنگ میزد او در آن شب بر سپیدای پگاهش
کوفه پر بود از هجوم خالی مردان غیرت
آشنایش غربت شب بود و ظلمت، جان پناهش
احتراق عشق را در نالههایش میشنیدم
تا غروب بی وفای کوفه، خونین کرد ماهش
از همین شاعر
نذر حضرت مسلم بن عقیل
هُِرم آه
اوج میگیرد خیالم تا افقهای پگاهش
تا شکوه بی کرانش، تا بلندای نگاهش
با شفق مأنوس گشته، چشمهای راز دارش
شعلهها سر میکشد از سوز اشک و هُرم آهش
عنکبوتان تارهایی از سیاهی میتنیدند
چنگ میزد او در آن شب بر سپیدای پگاهش
کوفه پر بود از هجوم خالی مردان غیرت
آشنایش غربت شب بود و ظلمت، جان پناهش
احتراق عشق را در نالههایش میشنیدم
تا غروب بی وفای کوفه، خونین کرد ماهش
مطالب برتر سایت
اولین نظر را ارسال کنید
مطالب برتر سایت