- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۸/۰۱
- بازدید: ۱۲۱۰
- شماره مطلب: ۱۳۲۷
-
چاپ
مشخصات شعر
شعر عاشورایی قوامی رازی
بنگر چه صعب درد بود درد قتل اوی
میر امام زاده که چون او نیافرید
تا از عدم خدای همی بنده آورد
از شوم قتل آن تن بی سر بدیع نیست
گر جویبار سرو سرافکنده آورد
دل مردهای بود که ننالد ز درد اوی
ای طرفه مردهای که خبر زنده آورد
مرد آن بود که روز بلا، پیش دوستان
بر درد دوست دل به غم آکنده آورد
بنگر چه صعب درد بود درد قتل اوی
کان تیره شب ز روز درخشنده آورد
آرد به زعفران جا هر سال گریهها
آن زعفران که خاصیتش خنده آورد
از همین شاعر
شعر عاشورایی قوامی رازی
بنگر چه صعب درد بود درد قتل اوی
میر امام زاده که چون او نیافرید
تا از عدم خدای همی بنده آورد
از شوم قتل آن تن بی سر بدیع نیست
گر جویبار سرو سرافکنده آورد
دل مردهای بود که ننالد ز درد اوی
ای طرفه مردهای که خبر زنده آورد
مرد آن بود که روز بلا، پیش دوستان
بر درد دوست دل به غم آکنده آورد
بنگر چه صعب درد بود درد قتل اوی
کان تیره شب ز روز درخشنده آورد
آرد به زعفران جا هر سال گریهها
آن زعفران که خاصیتش خنده آورد
مطالب برتر سایت
اولین نظر را ارسال کنید
مطالب برتر سایت