- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۱۲
- بازدید: ۲۳۰۶۳
- شماره مطلب: ۱۳۰۷
-
چاپ
همچنان فاطمه بانوی عباداتی تو
آنکه نام از طرف خالق اعظم دارد
مدح و تمجید ز پیغمبر اکرم دارد
کیست جز حضرت زینب که سرا پرده او
حاجبی پاک، چنان حضرت مریم دارد
زینت نام علی در گرو زینب بود
باب علم است که ابواب مقدم دارد
عقل مات است که عنوان عقیله از چیست؟
جایگاهی است به عصمت که مسلّم دارد
سایه فاطمه با هیبتی از نور رسید
رتبهای خاص در این بیت معظّم دارد
انبیا واسطۀ فیض و بر این در خادم
هر که اینجاست گدا، فیض دمادم دارد
عبد زینب شده دنیا ز سرش میافتد
آسمانی شود آنکه به درش میافتد
اولیا را همگی روح مناجاتی تو
انبیا را به یقین قبلۀ حاجاتی تو
سرّ مستودع زهرایی و قَدرت مخفی
زین سبب گنج نهان وقت زیاراتی تو
کوه غمها نبرد ذرّهای از صبر تو را
روح آزادگی و معنی هیهاتی تو
قله بندگیات خواسته تا اوج بلاست
میشوی در دل گودال ملاقاتی تو
آری از زندگیات فتح و ظفر میروید
غم چه زیباست تو را، غرق مواساتی تو
طور سینای تجلی است عبادتگاهت
همچنان فاطمه بانوی عباداتی تو
کوفیان را همه تسخیر کنی با سخنت
آه از آن روز که سرگشتۀ شاماتی تو
شأن والانسب از بانوی کوثر داری
ذوالفقار سخن از هیبت حیدر داری
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
همچنان فاطمه بانوی عباداتی تو
آنکه نام از طرف خالق اعظم دارد
مدح و تمجید ز پیغمبر اکرم دارد
کیست جز حضرت زینب که سرا پرده او
حاجبی پاک، چنان حضرت مریم دارد
زینت نام علی در گرو زینب بود
باب علم است که ابواب مقدم دارد
عقل مات است که عنوان عقیله از چیست؟
جایگاهی است به عصمت که مسلّم دارد
سایه فاطمه با هیبتی از نور رسید
رتبهای خاص در این بیت معظّم دارد
انبیا واسطۀ فیض و بر این در خادم
هر که اینجاست گدا، فیض دمادم دارد
عبد زینب شده دنیا ز سرش میافتد
آسمانی شود آنکه به درش میافتد
اولیا را همگی روح مناجاتی تو
انبیا را به یقین قبلۀ حاجاتی تو
سرّ مستودع زهرایی و قَدرت مخفی
زین سبب گنج نهان وقت زیاراتی تو
کوه غمها نبرد ذرّهای از صبر تو را
روح آزادگی و معنی هیهاتی تو
قله بندگیات خواسته تا اوج بلاست
میشوی در دل گودال ملاقاتی تو
آری از زندگیات فتح و ظفر میروید
غم چه زیباست تو را، غرق مواساتی تو
طور سینای تجلی است عبادتگاهت
همچنان فاطمه بانوی عباداتی تو
کوفیان را همه تسخیر کنی با سخنت
آه از آن روز که سرگشتۀ شاماتی تو
شأن والانسب از بانوی کوثر داری
ذوالفقار سخن از هیبت حیدر داری