- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۲/۱۵
- بازدید: ۱۵۵۶
- شماره مطلب: ۱۲۸۱
-
چاپ
نیمهای از سیب
بالا ببر از دوشم سرو چمنم را
در قاب فلک سایۀ وجه حسنم را
ای زینت آغوش من ای فجر غزلخوان
پرواز بده بال قصیدت شدنم را
آفاق گواه است در آن ظهر عطشناک
میسوخت تب داغ تو بیت الحزنم را
در شام غم ای محرم صحرای شهامت
کردی یله عطر سحر پیرهنم را
حاجی شده در مسلخ خونریز شهادت
تا جلوه دهی کعبۀ سرّ و علنم را
تشویش غم خیمهای افروخته زد نقش
دیباچۀ پرواز گل یاسمنم را
عهد تو که مهر ثقلین است شکستند
انگار شکستند طنین سخنم را ...
بر پیکر عریان تو ای صبح شفق ریز
بگذار که تنپوش بیارم کفنم را
گل بستۀ داغ دل تو حجلۀ زخم است
سوزد گل یاد تو به هر شعله تنم را
این خاک جگرسوخته آیینۀ عشق است
خون تو نشان شد شریان بدنم را
ای باغ تنت نیمهای از سیب رسالت
بو میکنم این پارهای از خویشتنم را
-
چراغ کربلا
در این صحرا که خارش، بوسه میزد دامن ما را
به پای جان سماعی هست در خون گلشن ما را
سماعی بی سرو بی دست، اما آنچنان موزون
که نی نجوا کند آهنگ از خود رفتن ما را
-
مادر دو آینه
بانوی صبر ای گهر عشق را امین
عاشقترین نگاه اهورایی زمین
ای در طواف سایۀ چشم تو آفتاب
از خرمن شکوه تو احساس خوشهچین
-
سرسبز
چون چشمه برآمده است سرسبز شود
با چشم تر آمده است سرسبز شود
با جاری خون به عرصۀ عاشورا
پیرانه سر آمده است سرسبز شود
-
داغ سرخ
هر چند نگاه تو مقیّد به رضاست
در باغ دلت عطر بهشت شهداست
در سینۀ مجروح تو داغی سرخ از
خورشیدِ به خون نشستۀ کرببلاست
نیمهای از سیب
بالا ببر از دوشم سرو چمنم را
در قاب فلک سایۀ وجه حسنم را
ای زینت آغوش من ای فجر غزلخوان
پرواز بده بال قصیدت شدنم را
آفاق گواه است در آن ظهر عطشناک
میسوخت تب داغ تو بیت الحزنم را
در شام غم ای محرم صحرای شهامت
کردی یله عطر سحر پیرهنم را
حاجی شده در مسلخ خونریز شهادت
تا جلوه دهی کعبۀ سرّ و علنم را
تشویش غم خیمهای افروخته زد نقش
دیباچۀ پرواز گل یاسمنم را
عهد تو که مهر ثقلین است شکستند
انگار شکستند طنین سخنم را ...
بر پیکر عریان تو ای صبح شفق ریز
بگذار که تنپوش بیارم کفنم را
گل بستۀ داغ دل تو حجلۀ زخم است
سوزد گل یاد تو به هر شعله تنم را
این خاک جگرسوخته آیینۀ عشق است
خون تو نشان شد شریان بدنم را
ای باغ تنت نیمهای از سیب رسالت
بو میکنم این پارهای از خویشتنم را
ای باغ تنت نیمهای از سیب رسالت بو میکنم این پارهای از خویشتنم را