- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۳/۰۸
- بازدید: ۴۹۶۶
- شماره مطلب: ۱۲۲۲
-
چاپ
به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر (ع)
آسمانها پر از سرور شدند
روز میلادت ای ستارۀ سرخ، ماه بیاختیار لرزید و ...
دور چشمان مثل خورشیدت، طبق رسم طواف چرخید و ...
آسمانها پر از سرور شدند، غصهها از مدینه دور شدند
لالهها مظهر غرور شدند، پدرت عاشقانه خندید و ...
خانه آن شب پر از صفا شده بود، از زمین و زمان جدا شده بود
حرم سبز آیهها شده بود، عطر چشمت به شهر پیچید و ...
تا علمدار گریههای تو را، دید، فهمید ... ماجرای تو را
شور فریاد یا ابای تو را، بی بهانه لب تو بوسید و ...
گفت: تو روسپید خواهی شد، خیمهها را امید خواهی شد
در جوانی شهید خواهی شد، ... سرنوشت تو را پسندید و ...
سالها بعد ظهر تنهایی، تو و هفتاد وچند دریایی
در سماعی چنین تماشایی، دشمن از این شکوه ترسید و ...
رفتی و آفتاب تنها شد، تا ابد اشک سهم دنیا شد
شور پرواز چون مهیا شد، ماه بیاختیار لرزید و ...
عاشقانت دوباره سینه زدند
-
سرمشق جدید
در حسرت آب مرد تنها، تشنه
لبهای ترکخوردۀ دنیا تشنه
تکلیف شب غنچه عوض خواهد شد
سرمشق جدید: آب،بابا،تشنه
-
دنیا کویری میشود، اما نمیمیرد
باران نمیبارد چرا صحرا نمیمیرد؟
دنیا کویری میشود اما نمیمیرد
دیری است با اندوه میپرسم سؤالی را
از دیدن لبهای تو دریا نمیمیرد؟
-
نگاه روشن
خورشید را به سجده میاندازد، برق نگاه روشن دیدارت
دریا به خواب رفته و میبیند، چشمان پرستارۀ بیدارت
امشب چراغها همه خاموشند، پایان قصه را تو روایت کن
باید که دید دایره سهم کیست، باران عشق خورده به پرگارت
-
ترانۀ پاک اذان
اگر چه غربت از این آسمان نخواهد رفت
بدون اذن تو تیر از کمان نخواهد رفت
همین که ظهر شود، گوشها به سوی لبی
بهجز ترانۀ پاک اذان نخواهد رفت
به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر (ع)
آسمانها پر از سرور شدند
روز میلادت ای ستارۀ سرخ، ماه بیاختیار لرزید و ...
دور چشمان مثل خورشیدت، طبق رسم طواف چرخید و ...
آسمانها پر از سرور شدند، غصهها از مدینه دور شدند
لالهها مظهر غرور شدند، پدرت عاشقانه خندید و ...
خانه آن شب پر از صفا شده بود، از زمین و زمان جدا شده بود
حرم سبز آیهها شده بود، عطر چشمت به شهر پیچید و ...
تا علمدار گریههای تو را، دید، فهمید ... ماجرای تو را
شور فریاد یا ابای تو را، بی بهانه لب تو بوسید و ...
گفت: تو روسپید خواهی شد، خیمهها را امید خواهی شد
در جوانی شهید خواهی شد، ... سرنوشت تو را پسندید و ...
سالها بعد ظهر تنهایی، تو و هفتاد وچند دریایی
در سماعی چنین تماشایی، دشمن از این شکوه ترسید و ...
رفتی و آفتاب تنها شد، تا ابد اشک سهم دنیا شد
شور پرواز چون مهیا شد، ماه بیاختیار لرزید و ...
عاشقانت دوباره سینه زدند