- تاریخ انتشار: ۱۳۹۱/۰۸/۲۹
- بازدید: ۴۰۶۸
- شماره مطلب: ۱۱۳
-
چاپ
عقاب شکسته بال
درست مثل عقابی که تیر خورده پرش
چه پر شکسته میآید، چه آمده به سرش؟
شکستهتر ز پر و بال او دلش باشد
فرار میکند از عمر پوچ و بی ثمرش
خجالت از سر و رویش عجیب میریزد
مسافر است و پشیمانی است همسفرش
از آن طرف چه سراسیمه میدود آخر
در این طرف چه کسی ایستاده منتظرش؟
درست مثل اسیران میآید این طرف و
دو دست خالی خود را گرفته پشت سرش
اسیر بود و دوید و رسید و حر شد او
و گفت حرف دلش را زبان چشم ترش
هزار مرتبه شکر خدا که برگشت از
مسیر دوزخ و آن پیچ های پر خطرش
به یک شب او ره صد ساله را چنان پیمود
که در زمین و سماوات پر شده خبرش
-
قبلهنما
به روی نیزه چگونه تو را نظاره کنم
بخند تا که منم خندهای دوباره کنم
اگر اجازه دهی لااقل برای تنت
کمی ز چادر خود را کفن قواره کنم
-
دو کبوتر
کاش مشمول دعاهای پیمبر بشویم
باز هم باعث خشنودی مادر بشویم
نکند دیر شود لحظۀ پرواز از خاک
کاش ما هم بپریم و دو کبوتر بشویم
-
بی اختیار فاطمه جان گریه میکنم
ناگفتنی است درد دل مرتضای تو
در خانهام ببین که چه خالی است جای تو
هر شب به جای آب و غذا غصه میخورم
یادش به خیر بر سر سفره غذای تو
عقاب شکسته بال
درست مثل عقابی که تیر خورده پرش
چه پر شکسته میآید، چه آمده به سرش؟
شکستهتر ز پر و بال او دلش باشد
فرار میکند از عمر پوچ و بی ثمرش
خجالت از سر و رویش عجیب میریزد
مسافر است و پشیمانی است همسفرش
از آن طرف چه سراسیمه میدود آخر
در این طرف چه کسی ایستاده منتظرش؟
درست مثل اسیران میآید این طرف و
دو دست خالی خود را گرفته پشت سرش
اسیر بود و دوید و رسید و حر شد او
و گفت حرف دلش را زبان چشم ترش
هزار مرتبه شکر خدا که برگشت از
مسیر دوزخ و آن پیچ های پر خطرش
به یک شب او ره صد ساله را چنان پیمود
که در زمین و سماوات پر شده خبرش