- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۲/۱۰
- بازدید: ۵۹۹۰
- شماره مطلب: ۱۱۲۷
-
چاپ
بر روی دستهای پدر آمد
آن جنگجو هنوز
گویا بلد نبود
برپا بایستد
بر روی دستهای پدر آمد
آن جنگجو هنوز
صحبت بلد نبود
پس با زبان گریه رجز سر داد
آن جنگجو هنوز
آنقدر بچه بود
که توی خیمهها زره ای قد او نبود
آن جنگجو هنوز
ششماهه بود که
با آبروی حرمله بازی کرد
-
قرآن ناطق
قرآن ناطقی
بر روی نیزه، رأسِ تو در حکم بسمله
جسمت به روی خاک حروفِ مُقطعه
-
هنگام غارت
وقتیکه آتش در میان خیمهها افتاد
هنگامِ غارت شد ..
ناگه سران کوفه لرزیدند
بین وسایل نامههای خویش را دیدند
-
ما که را کشتیم؟
کاروانی نیزه سردار
در میان خیل زنهای بلا دیده
در کنار آخرین سردار باقی مانده بیمار
غل به پا زنجیر بر گردن به شهر آمد
شور و شادی شام را آکند
بر روی دستهای پدر آمد
آن جنگجو هنوز
گویا بلد نبود
برپا بایستد
بر روی دستهای پدر آمد
آن جنگجو هنوز
صحبت بلد نبود
پس با زبان گریه رجز سر داد
آن جنگجو هنوز
آنقدر بچه بود
که توی خیمهها زره ای قد او نبود
آن جنگجو هنوز
ششماهه بود که
با آبروی حرمله بازی کرد