مشخصات شعر

هوا گرفت ...

هوا گرفت؛ زمین و زمان مکدّر شد

و عمق فاجعه با خاک و خون برابر شد

 

و آن حقیقت تلخی که پیش از آمدنش

در آسمانِ خداوند شد مقدّر، شد

 

نماز خواند، و شن‌­های بایر آن دشت

به بوی «حیّ علی ...» تا ابد معطّر شد

 

نماز خواند، و با آن نماز خونینش

پیامِ واقعۀ سرخِ طفّ رساتر شد

 

چه «ارباً ارباً» تلخی ... که پاره‌پاره تنش

در آن زمان که نه! تا قرن‌­ها مکرّر شد

 

تمام شد، نه ... این تازه اوّل کار است

زنی رسید، وَ چشمانِ کربلاتر شد

 

زنی که دست به پهلو گرفته آمده است

: سلام، مادرِ پهلو شکسته! بهتر شد ـ

 

که آمدی که مرا همره خودت ببری

که با حضور تو این لحظه باصفاتر شد

 

صدا بزن: ولدی، یا بُنَیّ، یا ولدی!

صدا بزن پسری را که ظهر بی­سر شد

 

صدا بزن که جهان از خجالت آب شود

که با لبانِ ترک­خورده، تشنه، پرپر شد

 

 

 

هوا گرفت ...

هوا گرفت؛ زمین و زمان مکدّر شد

و عمق فاجعه با خاک و خون برابر شد

 

و آن حقیقت تلخی که پیش از آمدنش

در آسمانِ خداوند شد مقدّر، شد

 

نماز خواند، و شن‌­های بایر آن دشت

به بوی «حیّ علی ...» تا ابد معطّر شد

 

نماز خواند، و با آن نماز خونینش

پیامِ واقعۀ سرخِ طفّ رساتر شد

 

چه «ارباً ارباً» تلخی ... که پاره‌پاره تنش

در آن زمان که نه! تا قرن‌­ها مکرّر شد

 

تمام شد، نه ... این تازه اوّل کار است

زنی رسید، وَ چشمانِ کربلاتر شد

 

زنی که دست به پهلو گرفته آمده است

: سلام، مادرِ پهلو شکسته! بهتر شد ـ

 

که آمدی که مرا همره خودت ببری

که با حضور تو این لحظه باصفاتر شد

 

صدا بزن: ولدی، یا بُنَیّ، یا ولدی!

صدا بزن پسری را که ظهر بی­سر شد

 

صدا بزن که جهان از خجالت آب شود

که با لبانِ ترک­خورده، تشنه، پرپر شد

 

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×