- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۱۲/۰۶
- بازدید: ۳۸۸۲
- شماره مطلب: ۱۰۷۷
-
چاپ
جای بوسه
پایی که من به روی تمنا گذاشتم
دست تملکی است به دریا گذاشتم
حتی خدا معاوضه با ملک من نکرد
دستی چو روی عالم بالا گذاشتم
جبریل زد تعارفی از پر و بال خویش
ردش نموده طاقچه بالا گذاشتم
یک تیر را نراندهام از دست و بال خویش
من سلک خویش را به مدارا گذاشتم
شوق وصال زحمت اسباب را گرفت
من دست خویش را سر ره جا گذاشتم
گر دل نداد بر تو یکی از دو چشم من
جایی برای بوسۀ زهرا گذاشتم
سودش برای گریهکنان تو یا حسین
دنگی که در شفاعت دنیا گذاشتم
تر شد لبم ز مشک وگرنه به جان تو
من داغ بوسه بر دل دریا گذاشتم
دست من است معنی حاجات و کارها
از بس که روی حاجت خود پا گذاشتم
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
جای بوسه
پایی که من به روی تمنا گذاشتم
دست تملکی است به دریا گذاشتم
حتی خدا معاوضه با ملک من نکرد
دستی چو روی عالم بالا گذاشتم
جبریل زد تعارفی از پر و بال خویش
ردش نموده طاقچه بالا گذاشتم
یک تیر را نراندهام از دست و بال خویش
من سلک خویش را به مدارا گذاشتم
شوق وصال زحمت اسباب را گرفت
من دست خویش را سر ره جا گذاشتم
گر دل نداد بر تو یکی از دو چشم من
جایی برای بوسۀ زهرا گذاشتم
سودش برای گریهکنان تو یا حسین
دنگی که در شفاعت دنیا گذاشتم
تر شد لبم ز مشک وگرنه به جان تو
من داغ بوسه بر دل دریا گذاشتم
دست من است معنی حاجات و کارها
از بس که روی حاجت خود پا گذاشتم